در طول این سالها جوانی مواردی را فهمیدم که به گمانم من هم باید این چنین شوم؛

1. حالا که جوانم باید تا میتوانم شور و نشاط داشته باشم و از هر چیزی که احساس شادی به من دهد نهایت استفاده را بکنم. مثلا شراب، قرص اکس و...پی نوشت: یک جوان ایرانی مختصات زیادی دارد. چند مورد را شما بفرمایید. و بدین گونه کمکم کنید تا آینده ام را تصور کنم.
2. هیجان از مختصات جوان امروز است. پس بجاست دست به خطرهای بزرگ بزنم. با سرعت برانم و...
3. تا آنجایی که من فهمیدم جوانی و تفریح هر دو با هم عجین اند. احتمالا باید 75 درصد دوره جوانی ام را صرف بازی، فوتبال، گشت و گذار و ... کنم.
4. عقیده و اعتقاد به طور کلی از مواردی است که دست و پاگیر دوره جوانی است. پس تا وقتی که عقایدم به نفع من است قبول دارم و گرنه بیخیال عقیده.
5. روش گفتاری و جوان باید متفاوت باشد. مثلا از الفاظ خفن، باحال، تیکه و... بسیار استفاده کنم. از لغات انگلیسی و خصوصا کلمه اوکی هم بسیار استفاده کنم. گرنه جوان نیستم.
6. ظاهر یک جوان رشید باید به اصطلاح فشن باشد. مثلا شلوار پاره باشد و... . اگر کسی هم ایراد گرفت نباید توجه کنم چرا که گوینده خر است! هر که میخواهد باشد. خر است!
7. اگر تا قبل از این نباید دنبال دختر مردم میرفتم و یا نباید فیلم های [بیییییب] را میدیدم بعد از این آزادم هر چه که میخواهم ببینم و ترجیحا هر هفته یک بار با شخصی رابطه نامشروع برقرار کنم. چرا که این از نیاز های طبیعی جوانی است!
8. بعد از این متناسب با شرایط جوانی باید همیشه ناراضی باشم. همیشه در حال نق زدن باشم.
9. غرور باید بسیار زیاد شود. یک جوان سالم نباید هیچگاه از حرفش کوتاه بیاید. نباید انتقاد پذیر باشد. نباید به پدر و مادرش احترام بگذارد. با استادش مانند یک دوست کوچکتر برخورد کند! و...
10. اگر کسی گفت چرا اینگونه ای؟ همیشه یک جواب ثابت دارد: جوون نیستی نمیتونی جوونی رو درک کنی!