امسال برای نخستین بار تعمداً در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت نکردم و البته دیگران را هم به عدم شرکت ترغیب کردهام. تا جایی که نسبت به افرادی که شرایط فعلی خوزستان را باور نداشتهاند و در راهپیمایی شرکت کردند انتقاد جدی دارم و حضور برخی همشهریانم در این راهپیمایی را هرگز یک افتخار و حماسه نمیدانم.
برای ادعایم چند دلیل دارم. اول اینکه ...
+ خیزش مردم سوریه و لیبی به علت تبدیل شدن آن به یک جنگ داخلی ذکر نشد.
دهها سال نیاز هست که همه بفهمند فتنه 88 چقد این مملکت را، فرهنگ این مملکت را، و مردم این مملکت را عقب انداخت. خدا لعنت کنه همه مسببین و عاملیین این فتنه را...
+ تا بعد از امتحانات نمیتونم فعال باشم. آخه تصمیم گرفتم درس بخونم (:
«... امروز در جایگاهی هستیم که هیچ کس در دنیا نمیگوید برای اینکه ایران حرف ۵+۱ را بپذیرد، باید تحریمها افزایش یابد.
امروز دنیا میداند که با ایران تنها باید از راه گفت و گو، منطق و مذاکره کار را پیش برد و راهی وجود ندارد برای اینکه کسی بخواهد از مسیر یا ابزار دیگری استفاده کند.
امروز هیچ کس در دنیا تردید ندارد که ایران باید فناوری هسته ای از جمله غنی سازی را در خاک خودش داشته باشد و هیچ کس هم تردید ندارد که تحریم باید برداشته شود.
راهی که انتخاب کردهایم که مسیر تعامل با دنیا است مسیر درستی بوده و پاسخ داده و بعد هم پاسخ خواهد داد.
هیچ راهی برای دنیا جز مذاکره با نمایندگان ملت ایران وجود ندارد و این راه مذاکره به توافق نهایی منجر خواهد شد.
بحث روی زمانبندی هاست که چه اقداماتی ما انجام دهیم و چه اقداماتی جهان انجام دهد.
باید حقوق هسته ای مان مورد اذعان و اعتراف جهانیان باشد که امروز بحمدالله چنین است.»1
جملات فوق گزیده ای از سخنان حجتالاسلام حسن روحانی رئیسجمهور پس از پایان مذاکرات هفت روزه ایران با گروه ۵+۱، بوده است.
ایشان در سخنانشان ۷ مرتبه از لفظ «دنیا» و «جهان» استفاده کردند. و این تعداد دفعات تکرار، آن هم در این گفتگوی حساس و مهم احتمال خطا و اشتباه لفظی را کاملاً منتفی میکند.
براساس سخنان رییس جمهور، ایران در حال گفتگو با جهان است و سیاست دولت تعامل با دنیا است و البته جهان کاملاً پی برده دست یابی به انرژی صلح آمیز هسته ای حق مسلم ایران میداند.
به عبارتی دقیقتر از نظر رییس جمهور گروه ۵+۱ نمایندگان مردم جهان هستند و تعامل (بخوانید مذاکره) با همین ۵ کشور معادل است با تعامل با همه کشورهای جهان.
طبیعتاً وقتی اینگونه سخن گفته شود که گفتگو با گروه ۵+۱ به منزله تعامل با جهان است پیش از این باید پذیرفته باشد که ایران در حالت انزوا قرار دارد.
قطعاً رییس جمهور میدانسته چه میگوید و از عمد اصرار داشتهاند که به مردم کشورمان القا کنند که ما در مقابل جهان قرار داریم و اکنون نیاز داریم که با دنیا دوباره گفتگو کنیم و رابطه برقرار کنیم.
حالا این گونه سخن گفتن یک تاکتیک میتواند باشد و یا عمق نگاه استراتژیک دولت جای بحث مبسوط دارد و لیکن در هر دو صورت این گونه سخن گفتن نمی تواند از موضع عزت و اقتدار باشد. این گونه سخن گفتن در شأن ریاست جمهوری ایران نیست.
در دوره ای که مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه قدرت و جایگاه والای ایران را به وضوح میبینند سخنان رییس جمهور میتواند یک شکست مفتضحانه در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ایران باشد.
حال باید پرسید چرا ایشان رسماً تمام کشورهای دوست و هم پیمان، و حتی کشورهایی که در تولید انرژی صلح آمیز هسته ای حمایت کردند را به حساب نمیآورند؟
در پایان بر سخن اخیر مقام معظم رهبری نگاهی بیاندازیم:
«اسم خودشان را میگذارند جامعهى جهانى! آمریکا و انگلیس و فرانسه و چند کشور مستکبر، شدهاند جامعهى جهانى؛ این جامعهى جهانى است؟ حدود ۱۵۰ کشور عضو غیرمتعهّدها که دو سال پیش در تهران جلسه داشتند، جامعهى جهانى نیستند؟ نزدیک به پنجاه رئیسجمهور و رئیسکشور و رئیسدولت که در آن اجلاس به تهران آمدند و شرکتِ فعّال کردند، اینها جامعهى جهانى نیستند؟ میلیاردها مردمى که در این کشورها زندگى میکنند، جامعهى جهانى نیستند؟ همین چند کشور - آن هم کشورهایى که رؤسا از مردم خودشان غالباً منقطعند - جامعهى جهانىاند؟ «اعتماد جامعهى جهانى را جلب کنید» یعنى اعتماد ما را، یعنى اعتماد آمریکایىها را! ما نمیخواهیم اعتماد آمریکا را جلب کنیم. ما اصلاً به اعتماد آمریکا هیچ احتیاجى نداریم. ما نیاز نداریم شما به ما اعتماد کنید؛ اعتماد شما به ما، هیچ اهمّیّتى براى ما ندارد. ما هم به شما اعتماد نداریم، مردمتان هم به شما اعتماد ندارند.»2
1. http://rouhani.ir/event.php?event_id=752
2. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=28344
لذا به نظر راقم این سطور
اصلا فرض بگیریم واقعا اسیدپاش یک فرد مومن و مذهبی بوده که هدفش امر به معروف بوده! آیا این دلیل میشود یک موضوع ارزشمند به نام امر به معروف و نهی از منکر را زیر پا له کنیم؟ آیا این دلیل می شود که یک قشر را متهم کنیم و به آنها حمله کنیم؟ آیا منطق شما همیشه اینگونه است!؟ مثلا اگر معلمی تخلف کرد تمام معلمین را زیر سوال میبرید؟
این حقیقت وقتی تلختر به نظر میرسد که میبینم برخورد دشمنانمان را با داعش که رسما ادعای اسلام خواهی دارد به عنوان یک گروه تروریسی است و نه مسلمان. مثلا اوباما رسما اعلام می کند: «داعش نماینده هیچ دینی نیست، [چرا که] اکثریت قریب به اتفاق قربانیان آنها مسلمانان هستند». دقیقا این مطلب را با داخل می توان ربط داد. چگونه میشود برخی از هموطنان ما معرفتشان از رییس جمهور نامرد آمریکا کمتر بشود و اسیدپاشان را بدون هیچ مدرکی آمران به معروف بدانند و بعد این قشر را و مفهوم ارزشمند امر به معروف و نهی از منکر را زیر سوال ببرند نمیدانم!
سوال اصلی من این است، این هموطنان بی معرفت واقعا دلشان به حال آن دختران مصدوم سوخته؟ من گمان نمیکنم. برای این مدعای خود شواهدی دارم. بخوانید؛
در زمانهای زندگی میکنیم که هر کس برای منافع خود میجنگد، ولو به قیمت زیر پا گذاشتن اخلاق و قانون، در میان مردمی که بسیاریشان همه دیگر را له میکنند تا به خواستههای خود برسند. در این بین جوانانی در اهواز، تهران، قم، شیراز و... برای دفاع از ناموس این مملکت تا پای مرگ میروند. برخی کشته و برخی به شدت مجروح می شوند. اتفاقا به آنها آمران به معروف میگویند. برای داغ کدامینشان فریاد وااسلاما سردادند؟ آیا این ها آدم نبودند؟ آیا از نظر آنها این گذشت و فداکاری ارزشی نداشت؟ آیا خون این جوانان مهم نبود؟
هر از چندگاهی میبینیم شهدایی را از سوریه و عراق می آورند. این شهدا در راه مبارزه با داعشیان خون دادند. برای کدامینشان فریاد واحسرتا سردادند؟ برای سردار سلیمانی که آبروی کشور ماست که در مقابل تروریست ها می جنگد و کی و کجا قلم فرسایی کردید؟
نه!
به والله این ها دروغگویان روزگارند.
نه ارزشی برای گذشت و فرداکاری قائلند، نه ارزشی برای ظلم ستیزی و عدالتخواهی و نه ارزشی برای جان انسانها. این ها منافقانی هستند که ارزشهای اخلاقیشان را منافعشان مشخص می کند. اینها کسانی هستند که دنیایشان آخرتشان است. اینها را خوب بشناسیم. و مبادا تحت تاثیر سخنان این یاوه گویان قرار بگیریم که جز گمراهی بهرهای نخواهیم برد.