وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

آه! یک عالمه حرف بود که میخواستم درباره غدیر بزنم، ولی نشد ):

۲۴ آبان ۹۰ ، ۱۷:۵۰ ۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

الف.بامداد

    «من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند. نه ابرو درهم می‌کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سایه‌بان دیگران است. نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح می‌دهم نه ایرانی را به ایرانی. من یک لر ِ بلوچ ِ کردِ فارسم، یک فارس‌زبان ترک، یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکایی ِ آسیایی‌ام، یک سیاه‌پوستِ زردپوستِ سرخ‌پوستِ سفیدم که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم. من انسانی هستم میان انسان‌های دیگر بر سیارهٔ مقدس زمین، که بدون حضور دیگران معنایی ندارم. ترجیح می‌دهم شعر شیپور باشد، نه لالایی.»

ــــــکاش دوستدارانـتــــــــــــــــــــــــــــــــمثل تو بودندــــــــــــــــ
۲۱ آبان ۹۰ ، ۱۱:۴۲ ۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

١٨ آبان ١٣٩٠

خوبه که گاهی متفاوت عمل کنیم.

ادامه مطلب رو بخونید...

۱۸ آبان ۹۰ ، ۱۰:۵۷ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

یه لقمه نون حلال

در این وضعیت تخم مرغی، دیگر لقمه حلال هم از گلویمان پایین نمی رود. یک لیوان آب قند لطفا"

پ.ن: چند روز پیش که تلفن همراه برادرمو زدند فهمیدم که دزدی یک بیماری هم هست و همیشه به فقر ربط نداره. آخه بی وجدان با یه خنجر از پژو پارست پیاده شدی که یک نفر رو تهدید به مرگ کنی بخاطر یک گوشی؟

+ میدونم طرح جدید قالب وبلاگم قشنگ شده :دی

 

همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید :

چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) / یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) / وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) / بوی باران عطر خاک (باران سادات) / پرسه خیال (رضوان پری) /  میثاق ( زینب حیدری) / انتهای بیراهه (ف@طمه) /حرف های نزدیک ( مرمری) /  ترخون (مهدی زرین قلم) / پنجره ( محمد رضا) / منتظر پرواز /  طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) /  بی تو با تو بودن (سحر،طه) / مینی تاک (هانیه) / ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) / سین عین طا / جشن بارون(نسرین)  / روزهای من (یک بنده ی خدا) / رضــا دل(محمد) / پسر خاک (ساجد) / نامه ها (امید حق گویان) / ما که رفتیم(محمد) / ملکه نیمه شرقی / .:ساعت ??:. / به همین زودی (مهشید) / دری وری های یک کیبورد به دست / صور اسرافیل(زهرا) / خانوم مهندس می نویسد / به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر ) / پرسش های علی ( علی) / زنبور ( علی ) /امروزه ( سیروس خلیلی ) / خدا - عشق - امید ( زهرا ) / دلواپسی هایم زیر باران ( یوسف ) / وب نوشت های یک دانشجو ( مرتضی طاهری ) / مرد کاغذی (ابراهیم ) / زمزمه ی قاصدک های بی خبر(زری) / امید قلب ما روزی مثال نور می آید(مرصاد) /با طعم توت فرنگی(توت فرنگی)//Always in All Ways /وبکده (فاطمه)/میدونم یکی هست که همیشه حواسش به منه (the scorpio)/فتوسنتز کرفس / رهگذر (ستاره) /دادارآباد (حیدری هائی)/

۱۴ آبان ۹۰ ، ۱۰:۳۰ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

10 آبان 1390

 در دفـتـر زمانه فـتـد نامـش از قـلـم                 هر ملتی که مردم صاحب قلم نداشت 

»  جدیدا چیزی رو کشف کردم گفتم بد نیست شما رو هم در جریان بذارم. اینکه جناب آقای کامران نجف زاده بسیار مشکوک تشریف دارند. البته من ایشون رو خیلی قبول دارم ولی به نظر من ایشون میتونه یک نیروی وزارت اطلاعات باشه. البته این فقط یک حدسه. که این حدس ریشه در 2 چیز داره. یکی قضیه مسافرتش به فرانسه با وجود خبرنگاران دیگه و اخراج اون توسط دولتمردان اونجا. دوم سفر مشکوک و شبه انتحاریش به لیبی.خو قبول داشته باشید آدمیزاد به شک میفته.




»   برنامه هفت را همیشه دنبال کردم. برنامه فوق العاده جالبیه.  و البته جالب ترین قسمت برنامه نقدهای مسعود فراستی هست. صحبت های ایشون خیلی پخته و دقیق هستند. ولی به نظر من علت اینکه ایشون منتقد ثابت برنامه هفت هستند این نیست. بلکه علت اصلی حضورشون اینه که خلا نبود "ریش" را دربرنامه هفت پر کنند. :دی






»  مزیت های وجود برنامه ای مثل برنامه نود برا همه مشخصه. ولی بعضی وقتا این برنامه به شکل فجیعی چندش آور میشه. خصوصا وقتی صحبتهای تلفنی دو طرفه میشه و هیچکدوم از حرفشون کوتاه نمیاند و بحث گره میخوره. و جالبه آقای فردوسی پور در این شرایط معمولا این حرف رو میزنند که ما حرف همدیگه رو نمیفهمیم و بحث نیمه کاره تموم میکنه. به نظر من این اصلا هنر نیست که دعوای فوتبال رو به تلویزیون بکشیم و گره ها رو کورتر کنیم. بلکه بجاست که این برنامه مشکلات رو کمتر کنه.




 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 | 


کامران نجف زاده

مسعود فراستی

عادل فردوسی پور


محمدرضا شهیدی فرد
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|

»  در نگاه اول به نظر آدم ساده ای می آید. ولی پشت این نگاه ساده پارکهای ملتی خوابیده که به گمانم مردمی ترین برنامه تلویزیونی از عهد کوروش کبیر تا اکنون باشد. به این علت شدیدا این برنامه به دلم نشسته که واقعا مردمی است. مدعوین افراد مختلفی هستند از بازیگر بگیرید تا نویسنده های بزرگ و کارگردانی مانند ابراهیم حاتمی کیا. بررسی وضعیت فرهنگی فوتبال کشور در چند شب گذشته بسیار جالب بود. خصوصا که به نظر می آمد جای این قبیل برنامه ها در برنامه 90 هست. ولی دریغ که اونها یک بار هم وارد این بحث ها نشدند.


محمد رویانیان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
»  از نسل مارموزیک ترین انسان ها هستند. کار ندارم قبل در راهنمایی رانندگی کار میکرده و بعد چه سمت هایی رو گرفته و یا اینکه مدیریت خوبی داره. من به این کار دارم که مدیر عامل باشگاه پرسپولیس شده! این علامت مهمی که ایشون در دوره بعدی ریاست جمهوری کاندید خواهد شد. (اگه گفتی ربطش چیه؟ :دی)


ابراهیم حاتمی کیا
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
»  درود بر شرف فرهنگی ابراهیم حاتمی کیا. بخوانید:
سیّد عزیز، متوقع نباش که با این حَبّه قندت قادر به شیرین کردن کامِ جفامسلکان باشی. این تلخی به بلندای نسلِ این نهضت همچنان ادامه‌دار است، ولی بدان، این بارانِ سیاهِ جفایِ غریبه‌هایِ دوست‌نما، پایانی دارد. تو حوصله کن و مباد که شکایت به غریبه بری. تو شاگردِ مکتبِ فردوسی و حافظی که نه کوچیدند و نه شوقِ ترکِ سرزمین به فرزندانشان دادند. این عصر وارونگی پایانی دارد برادر! (متن کامل)


محمد نصرتی
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
»  به فکر آبروی خودت نیستی به فکر آبروی من باش که یک عالمه دوستت داشتم. آخه پسر خوب قرار نیست که حرکاتی که در خونه انجام میدی رو تو زمین فوتبال هم انجام بدی. و الانی که همه چیز برات بهم ریخته نمیدونم چه باید بگم. گفتی که هواسم نبود و اتفاقی بود. در حالی که این حرکت ها فقط با تمرکز تمام صورت میگیره! البته یک احتمال دیگه هم هست که بییییییییب....
از اینجور حرکات خاص هر صد سال یک بار صورت میگیره. که طبق معمول در ایران صورت گرفت.  این فاجعه اخلاقی فوتبال ایران به شکل افتضاحی خودش رو نشون داد. مسئولین فرهنگی حرکتی بکنند!

http://s2.picofile.com/file/7162379244/js_preloader.gif از این به بعد این ویژه نامه گاه به گاه با موضوعات مختلف در وبلاگ منتشر میشه.

http://s2.picofile.com/file/7162379244/js_preloader.gif تولد دوستمون تداعی رو تبریک میگم. و ممنونم از آبان دخت بخاطر ... خیلی ممنون (:

۰۸ آبان ۹۰ ، ۱۲:۵۸ ۳۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

Unknown

ای دردمند...

              اگر از ساحت های وجودی پیامبر؛ بگریزی

بدون رهنما

                   ره به کجا میبری؟ |منصور حلاج|

http://s2.picofile.com/file/7162379244/js_preloader.gif اینو هم ببینی بد نیست:   you came to me.flv

۰۱ آبان ۹۰ ، ۲۰:۳۰ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

زندگی به سبک عاشقی



زندگي به سبك عاشقي يا عاشقي به سبك زندگي؟ كدوم؟
حالا هر چي! بعضي وقتا بايد بلد باشي بدون عشق هم زندگي كني.
و گاهي وقتا هم بايد بلد باشي بدون زندگي عاشقي كني.  نه؟

كاملا مرتبط: هيچوقت تو چشماي يه پسر نگاه نكن ، پسرها حس ششم ِ قوي و البته حس ِ تخيل قوي تري دارن!

 همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید :

چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) | یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) | وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) | بوی باران عطر خاک (باران سادات) | پرسه خیال (رضوان پری)میثاق ( زینب حیدری) | انتهای بیراهه (ف@طمه) | حرف های نزدیک ( مرمری)ترخون (مهدی زرین قلم) | پنجره ( محمد رضا) | منتظر پروازطنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه)بی تو با تو بودن (سحر،طه) | مینی تاک (هانیه) | ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) | سین عین طا | جشن بارون (نسرین)  | روزهای من (یک بنده ی خدا) | روزگــــ شل.غم ـــــار (محمد) | پسر خاک (ساجد) | نامه ها (امید حق گویان) | ما که رفتیم (محمد) | ملکه نیمه شرقی | .:ساعت ۲۵:. | به همین زودی (مهشید) | دری وری های یک کیبورد به دست | صور اسرافیل (زهرا) | خانوم مهندس می نویسد | به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر ) | پرسش های علی ( علی) | زنبور ( علی ) | امروزه ( سیروس خلیلی ) | خدا - عشق - امید ( زهرا ) | دلواپسی هایم زیر باران ( یوسف ) | وب نوشت های یک دانشجو ( مرتضی طاهری ) | مرد کاغذی (ابراهیم ) | زمزمه ی قاصدک های بی خبر(زری) | امید قلب ما روزی مثال نور می آید(مرصاد) | با طعم توت فرنگی(توت فرنگی) | Always in All Ways |میدونم یکی هست که همیشه حواسش به منه (the scorpio) | فتوسنتز کرفس | رهگذر (ستاره)

۳۰ مهر ۹۰ ، ۰۷:۵۲ ۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

تف سربالا

عجیب است که عده ای به نام حمایت از ملیت ایرانی و نژاد ایرانی بزرگترین توهین ها را به ملت ایران می کنند.

گاهی میگویند:«ملت ایران با کمال جدیت می خواست از حکومت و رژیم و آیین خودش دفاع کند ولی با آن همه شوکت و قدرت و جمعیت صد و چهل میلیونی و وسعت سرزمین، در مقابل یک عده پنجاه شصت هزار نفری عرب شکست خورد». پس چه ننگ بزرگی!

گاهی می گویند: «ایرانیان چهارده قرن است که زیر یوغ عرب هستند؛ یعنی با آنکه سیادت نظامی عرب یکصد سال بیشتر طول نکشید، هنوز پشت ایرانیان از ضربتی که چهارده قرن پیش خورده، راست نشده است. زهی ضعف و ناتوانی و بی لیاقتی و بی عرضگی!

ملتهای نیمه وحشی آفریقا پس از قرن ها استعمار همه جانبه اروپایی ها، زنجیرها را یکی پس از دیگری پاره میکنند و خود را آزاد می نمایند. اما ملتی متمدن و دارای سابقه فرهنگی کهن از قومی بیابانی شکست میخورد و طولی نمیکشد که قوم فاتح نیروی خود را از دست می دهد اما این ملت شکست خورده هنوز از خاطره شکست چهارده قرن پیش وحشت دارد. و روز به روز بیشتر فکر و آداب و رسوم و زبان قوم فاتح را علیرغم میل باطنی خود وارد زندگی خود میکند!

گاهی می گویند: «ایرانیان از آن جهت شیعه شدند که در زیر پرده تشیع معتقدات و آداب کهن خویش را حفظ کنند؛ در همه این مدت طولانی از روی نفاق و دورویی اظهار اسلام کردند و همه ادعاهای مسلمانی شان که تاریخشان را پر کرده است و از هر قوم دیگر بیشتر بوده است دروغ محض است؛ چهارده قرن است که دروغ می گویند و دروغ می نویسند و دروغ تظاهر می کنند» زهی بی شرافتی و نامردی!

گاهی می گویند: «ریشه این همه گرایش ها، فداکاریها، درک یک سلسله حقایق و معارف و سنخیت اسلام و تشیع با روح ایرانی نبوده است، بلکه فقط یک پیوند زناشویی بوده است، این ملت فقط به خاطر یک پیوند زناشویی، مسیر زندگی و فرهنگ خویش را تغییر داد». زهی بی اصالتی و بی ریشگی!

گاهی میگویند: «ایرانی مایل بود از حکومت و آیین آن روز خویش دفاع کند و حمایت نماید اما نکرد، ترجیح داد خود را کنار بکشد و تماشاچی باشد». زهی پستی و نامردی!

طبق اظهارات این بی خردان، ملت ایران پست ترین و منحط ترین ملل جهان است، زیرا ایرانی از ترس خط قدیم خود را رها کرد و خط عربی را به کار برد، از ترس به زبان عربی بیش از زبان فارسی اهمیت داد و برایش فرهنگ و قاعده و دستور نوشت، از ترس به بچه های خود زبان عربی می آموخت، از ترس مفاهیم اسلامی را در دل ادبیات خود جای داد، از ترس دین قدیم خود را به دست فراموشی سپرد، از ترس حکومت مورد علاقه خود را حمایت نکرد، از ترس به کمک کیشو آیین محبوب خود برنخاست.

خلاصه از نظر این مدعیان، در طول این چهارده  قرن آنچه در تاریخ این ملت رخ داد. بی لیاقتی، نفاق و دورویی، ترس و جبن، بی اصالتی، پستی و نامردی بوده است؛ چیزی که وجود نداشته «تشخیص» و «انتخاب» و «ایمان» و «حقیقت-خواهی» بوده است. از این رو بزرگترین اهانتها از طرف این نابخردان به ملت شریف و نجیب ایران وارد می شود. (متفکر شهید مرتضی مطهری)

http://s2.picofile.com/file/7162379244/js_preloader.gif نظر شما چیه؟ موافقی یا مخالف؟
۲۷ مهر ۹۰ ، ۱۲:۱۷ ۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

علی خسته است

در ایستگاه اتوبوس، منتظر بودم. و فقط نظاره میکردم. بی سر و صدا آمد. بچه اش را در فاصله چند متری من بر روی زمین گذاشت. با سرعت و با حداقل احتیاط از این سمت خیابان به سمت تپه زباله ها رفت. زباله هایی که معمولا از تالار عروسی کناری جمع شده است.جوانی سر او فریاد زد تا از آنجا دور شود. اضطراب از نوع حرکاتش پیدا بود ولی تا وقتی که چیزی قابل خوردن برای خودش و کودکش پیدا نکرد از آنجا دور نشد. بلافاصله بعد از تامین غذای خود و بچه، شروع به دویدن کرد تا از خیابان عبور کند. همچنان من در کمال حیرت فقط نظاره میکردم. و میدیدم که چگونه و با چه عشقی به سمت بچه ضعیف اش میرفت تا او را سیر کند. خیابانی که ماشین ها با سرعت از آن عبور میکردند. ناگهان صدای ممتد بوق با صدای تیز ترمز درهم آمیخت...

 
کار تمام شد. زیر چرخ های ماشین له شد و ماشین بی اعتنا راهش را ادامه داد. گربه در مقابل دیدگان کودکش جان داد.آه و ناله بچه گربه در کنار جنازه مادرش عرش خدا را هم به لرزه می انداخت ولی دل هیچ انسانی نلرزید.

  بعضی ها شب میمیرند، بعضی ها روز. ولی من شبانه روز...

  این آهنگ رو که ظاهرا فرزاد فرزین خونده رو شنیدید؟

۲۴ مهر ۹۰ ، ۰۷:۴۸ ۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

جـــــــــــــــ تهران از ایران ـــــــــــــدایی

در این چند سال طی تجارب مختلف از جمله درصد شرکت کنندگان انتخابات در تهران، تظاهرات مختلف توسط مردم تهران، درصد مهاجرت به خارج از کشور تهرانی ها، و حتی نوشته ها و صحبت های مردم تهران نشون از اینه که مردم تهران ناراضیترین، ناامید ترین و بی انگیزه ترین مردم کشور هستند(خصوصا به وضع موجود). و از اونجایی که من بارها به تهران سفر کرده و وضعیت شهر تهران را از دور و نزدیک لمس کردم باورم اینگونه شد که تهران امن ترین، زیبا ترین، پر امکانات ترین و مرفه ترین شهر ایران است. برای مثال؛ بیکاری در تهران ِ 9 میلیونی در این سالیان اخیر حدود 13 درصد بوده و هست[1]. در مقابل اهواز با جمعیت 1 میلیونی اش و با دارا بودن ظرفیتهای مختلف کاری خصوصا نفت و کشاورزی بیکاری حدود 25 درصد است[2]. سوال من این است؛ به نظر شما علت این شدت نارضایتی مردم شهر تهران چه میتواند باشد؟

1.    سطح بالای آگاهی مردم تهران
2.    تغییر جنس نیازها و خواسته های مردم تهران
3.    افزایش شدید توقعات مردم تهران
4.    دسترسی با رسانه های مختلف و تحت تاثیر سیاه نمایی قرار گرفتن
5.    تغییر باورها و عقاید مردم تهران (مثلا از خدا محوری به اومانیسم)
6.    مظلومیت و محرومیت مردم تهران در بعضی زمینه ها

یکی از موارد بالا (و یا موارد دیگر مورد نظر خودتان) را انتخاب کرده و دلیل انتخابتان را هم ذکر کنید.

  امروز هشتاد و چهارمین سالگرد اجباری شدن خدمت سربازی را به همه سربازان بالخصوص علیرضای خودمون تبریک و تهنیت عرض می نمایم(:  (وقتی همش گوشیت خاموش باشه راه دیگه ای هم هست بات سلام و احوال پرسی کرد؟)

  تولدت مبارک

۱۹ مهر ۹۰ ، ۰۸:۳۱ ۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

نظر سنجی

با تشکر از همه دوستان خوبم که در نظر سنجی وبلاگم شرکت کردند. نتیجه این شد:

۵۲ درصد نوشته های وبلاگم را در سطح خوبی دونسته اند. ۲۹ درصد هم نوشته هام را متوسط دونستند. و ۱۷ درصد هم ضعیف دونستند. +

پی نوشت: بازم خدا رو شکر

پی نوشت: در نظر سنجی جدید هم شرکت کنید و آزادانه و به هر تعداد که تمایل دارید هر کدام از گزینه ها ترجیحی خودتون رو انتخاب کنید. لطفا از الان شرکت کنید چون در پایان مهلت نظر دهی شلوغ میشه

۱۸ مهر ۹۰ ، ۱۰:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

صرفا جهت اطلاع !

معمولا مد شده و در وبلاگ ها هم بسیار میخوانم که وقتی کسی میخواهد مردم را نکوهش کند میگوید عوام اینگونه اند. بنده_ی خدا خودت هم عوامی. مثل من عوام! مثل بقیه عوام! مگر عوام به چه معناست؟ عوام در مقابل خواص است. و خواص افرادی هستند که نبض جامعه در دستشان است. یعنی قادرند در جامعه تاثیر ویژه بگذارند. من و تو اگر خدای نکرده فرزند رییس جمهور هم باشیم عوام هستیم. فردی  که یک متری اطرافش را نمیتواند تغییر دهد عوام است. مایی که بود و نبودمان در محله خودمان هم فرقی ندارد چگونه فکر میکنی در جامعه تاثیر گذاریم؟ البته جهت اطلاع میگویم و الا امر دست توست!   
                                         امضا: علی
۱۴ مهر ۹۰ ، ۱۸:۰۰ ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

میبیند اگر ذره ای اندر ته دریاست

پرده اول◄ خدا را باید محاکمه کرد. خداوند نسبت به مخلوقات خود و بخصوص انسان ها عملکرد ضعیفی داشته است. خدایی که هیچ تاثیری بر مخلوقات خود ندارد شایسته پرستش نیست، هیچ کنش و واکنش قابل لمسی از خود نشان نداده و نمی دهد.جهان و هر آنچه که در آن است را آفریده و به حال خود رها نموده است. چه خدای ضعیفی!؟ چه خدای بی رحمی!؟ خداوند نسبت به مخلوقات هیچ احساس مسئولیت نمیکند. خدایی که در جهان امروز این همه تنهاست و بسیاری از دانشمندان و قدرتمندان جهان به او بی اعتنا هستند خدا نیست بلکه باوری است برای ضعیفان تا به خود امید دهند.

پرده دوم◄ هیچ برگ درختی نمی افتد مگر به اذن خداوند. اگر او اراده نکند نمی توانی دمت را باز دم کنی. انسان اختیاری از خود ندارد. و اوست قدرت مطلق. حیات و قدرت و علم فقط از آن اوست. و او به هر کس که دوست میدارد نور ایمان می دهد و او را از ظلمت به روشنایی می کشاند. و تقدیر خداوند بر این است که جهان در ظلمت فرو برود تا منجی ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد کند. از ازل رزق و روزی هر شخص را معین کرده است. حرکت انسان برای کسب علم و قدرت نوعی تحدی گری (جنگ طلبی با خدا) است. و آینده زمین فقط برای مومنین است.

پشت صحنه    سیستم هدایت کردن او متفاوت است.  او تنها وجودی است که انسان ها را انسان حساب کرده و با جو سازی و تبلیغات گسترده به هدایت کردن انسان ها نمی رود. او می خواهد انسان ها رشد کنند. نظارت میکند و اجازه می دهد خود انتخاب کنند مسیرزندگیشان را. برای تک تک انسان ها برنامه دارد. ولی نه با جنگ روانی! بلکه با ایما و اشاره. چرا که العاقل یکفیه الاشاره (یک اشاره برای عاقلان کافی است) و اگر هنوز عقل بشر (این پیامبر درونی) کوچک است پیامبر بیرونی میفرستد تا معلم بشر گردند. و اگر بشر به مثابه بک جوان خام و مغرور علیه پیامبران بیرونی طغیان کند از او اندکی فاصله میگیرد تا بشر انرژی خود را خالی کند. تا این حس نیاز به مربی در انسان ها تقویت شود. تا عطش بشر به هدایت افزون گردد. او میبیند. او میداند. او می خواهد که انسان هم بداند. و بفهمد. او عاشق مخلوق خود است. هیچ عاشقی معشوقش را تنها نمی گذارد ۩

پی نوشت: در این جهان که حق و باطل در هم آمیخته شده اند بیهوده ترین کلام این است که بگوییم امام زمان در ایران حکومت میکند.
پی نوشت: عنوان این مطلب برگرفته از یک دیالوگ شهاب حسینی در سریال بی نظیر شوق پرواز است.
پی نوشت: پشت صحنه مدیریت جهان را فقط براساس قرآن کریم می توان نوشت.
۱۲ مهر ۹۰ ، ۰۷:۴۳ ۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

به آرامی مغز ما را خورد میکنند

تا حالا وسایل تحریری چند دهه گذشته را با این دهه مقایسه کرده اید؟

چرا تصاویری که روی اکثر وسایل تحریری وجود داشت عوض شده و چه چیزی جای آن را گرفته؟

به آرامی فکرمان را خورد میکنند. و ما را به هر چه که دوست دارند تبدیل میکنند.

بی ربط نوشت: خیلی این آهنگ رو دوست دارم:  Tell Me Why .wmv

۱۱ مهر ۹۰ ، ۰۸:۱۱ ۲۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری