با اب و ايينه و قران به درگاه مي ايستم جمعه ها در مقابل ديده گانم رژه مي روند انتظار در قاب چشمانم تصويري جاودانه نهاده است براي شكستن اين قاب اين تصوير تا كي ... به شمارش جمعه ها بنشينم؟ تا كي ... بگويم شايد اين جمعه بيايد شايد ...
واااااااااااااااااااااااای! سلام علی... خوبی؟ انقدر دلم برات تنگ شده بود... به خدا راست می گم... بابا یه سر به ما ام بزن! اصلا نمی دونم چرا انقدر دلم برات تنگ شده بود... خوبه تحفه ایم نیستی...
به درگاه مي ايستم
جمعه ها در مقابل ديده گانم رژه مي روند
انتظار
در قاب چشمانم
تصويري جاودانه نهاده است
براي شكستن اين قاب
اين تصوير
تا كي ...
به شمارش جمعه ها بنشينم؟
تا كي ...
بگويم شايد اين جمعه بيايد شايد ...
سلام
و عرض ادب
موفق باشی