وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

۱۷ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

۱۱/ ۹ /۱۳۹۳، ۰۹:۳۷ ب.ظ علی سواری
یک پرسش از رییس جمهور: جامعه جهانی با ماست یا علیه ما؟

یک پرسش از رییس جمهور: جامعه جهانی با ماست یا علیه ما؟

«... امروز در جایگاهی هستیم که هیچ کس در دنیا نمی‌گوید برای اینکه ایران حرف ۵+۱ را بپذیرد، باید تحریم‌ها افزایش یابد.

امروز دنیا می‌داند که با ایران تنها باید از راه گفت و گو، منطق و مذاکره کار را پیش برد و راهی وجود ندارد برای اینکه کسی بخواهد از مسیر یا ابزار دیگری استفاده کند.

امروز هیچ کس در دنیا تردید ندارد که ایران باید فناوری هسته ای از جمله غنی سازی را در خاک خودش داشته باشد و هیچ کس هم تردید ندارد که تحریم باید برداشته شود.

راهی که انتخاب کرده‌ایم که مسیر تعامل با دنیا است مسیر درستی بوده و پاسخ داده و بعد هم پاسخ خواهد داد.

هیچ راهی برای دنیا جز مذاکره با نمایندگان ملت ایران وجود ندارد و این راه مذاکره به توافق نهایی منجر خواهد شد.

بحث روی زمانبندی هاست که چه اقداماتی ما انجام دهیم و چه اقداماتی جهان انجام دهد.

باید حقوق هسته ای مان مورد اذعان و اعتراف جهانیان باشد که امروز بحمدالله چنین است.»1

جملات فوق گزیده ای از سخنان حجت‌الاسلام حسن روحانی رئیس‌جمهور پس از پایان مذاکرات هفت روزه ایران با گروه ۵+۱، بوده است.

ایشان در سخنانشان ۷ مرتبه از لفظ «دنیا» و «جهان» استفاده کردند. و این تعداد دفعات تکرار، آن هم در این گفتگوی حساس و مهم احتمال خطا و اشتباه لفظی را کاملاً منتفی می‌کند.

براساس سخنان رییس جمهور، ایران در حال گفتگو با جهان است و سیاست دولت تعامل با دنیا است و البته جهان کاملاً پی برده دست یابی به انرژی صلح آمیز هسته ای حق مسلم ایران می‌داند.

به عبارتی دقیق‌تر از نظر رییس جمهور گروه ۵+۱ نمایندگان مردم جهان هستند و تعامل (بخوانید مذاکره) با همین ۵ کشور معادل است با تعامل با همه کشورهای جهان.

طبیعتاً وقتی اینگونه سخن گفته شود که گفتگو با گروه ۵+۱ به منزله تعامل با جهان است پیش از این باید پذیرفته باشد که ایران در حالت انزوا قرار دارد.

قطعاً رییس جمهور می‌دانسته چه می‌گوید و از عمد اصرار داشته‌اند که به مردم کشورمان القا کنند که ما در مقابل جهان قرار داریم و اکنون نیاز داریم که با دنیا دوباره گفتگو کنیم و رابطه برقرار کنیم.

حالا این گونه سخن گفتن یک تاکتیک می‌تواند باشد و یا عمق نگاه استراتژیک دولت جای بحث مبسوط دارد و لیکن در هر دو صورت این گونه سخن گفتن نمی تواند از موضع عزت و اقتدار باشد. این گونه سخن گفتن در شأن ریاست جمهوری ایران نیست.

در دوره ای که مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه قدرت و جایگاه والای ایران را به وضوح می‌بینند سخنان رییس جمهور می‌تواند یک شکست مفتضحانه در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی ایران باشد.

حال باید پرسید چرا ایشان رسماً تمام کشورهای دوست و هم پیمان، و حتی کشورهایی که در تولید انرژی صلح آمیز هسته ای حمایت کردند را به حساب نمی‌آورند؟

در پایان بر سخن اخیر مقام معظم رهبری نگاهی بیاندازیم:

«اسم خودشان را میگذارند جامعه‌ى جهانى! آمریکا و انگلیس و فرانسه و چند کشور مستکبر، شده‌اند جامعه‌ى جهانى؛ این جامعه‌ى جهانى است؟ حدود ۱۵۰ کشور عضو غیرمتعهّدها که دو سال پیش در تهران جلسه داشتند، جامعه‌ى جهانى نیستند؟ نزدیک به پنجاه رئیس‌جمهور و رئیس‌کشور و رئیس‌دولت که در آن اجلاس به تهران آمدند و شرکتِ فعّال کردند، اینها جامعه‌ى جهانى نیستند؟ میلیاردها مردمى که در این کشورها زندگى میکنند، جامعه‌ى جهانى نیستند؟ همین چند کشور - آن هم کشورهایى که رؤسا از مردم خودشان غالباً منقطعند - جامعه‌ى جهانى‌اند؟ «اعتماد جامعه‌ى جهانى را جلب کنید» یعنى اعتماد ما را، یعنى اعتماد آمریکایى‌ها را! ما نمیخواهیم اعتماد آمریکا را جلب کنیم. ما اصلاً به اعتماد آمریکا هیچ احتیاجى نداریم. ما نیاز نداریم شما به ما اعتماد کنید؛ اعتماد شما به ما، هیچ اهمّیّتى براى ما ندارد. ما هم به شما اعتماد نداریم، مردمتان هم به شما اعتماد ندارند.»2

1. http://rouhani.ir/event.php?event_id=752
2. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=28344

۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۷ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

وعده ما فردا...

١٠ / ١ / ٦١  هـ . قـ

۲۱ / ۷ / ۵۹  هـ . شـ

13 / 10 / 680     AD

مصادف با چهارشنبه از ساعت ٩ صبح تا ۴ بعدظهر در صحرای کربلا. حضور همه انسان ها الزامی است. 

غیبت هر فرد به هر عذر و بهانه ای به منزله انصارف از لباس انسانیت می باشد.

توجه: عواقب و مسئولیت عدم شرکت در این برنامه به عهده خود فرد میباشد و روزگار هیچ مسئولیتی را نمیپذیرد.

نکته مهم: در انتخاب جبهه دقت بفرمایید. دشمن زیرک است!

پی نوشت: مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد.

۱۴ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۳ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

میبیند اگر ذره ای اندر ته دریاست

پرده اول◄ خدا را باید محاکمه کرد. خداوند نسبت به مخلوقات خود و بخصوص انسان ها عملکرد ضعیفی داشته است. خدایی که هیچ تاثیری بر مخلوقات خود ندارد شایسته پرستش نیست، هیچ کنش و واکنش قابل لمسی از خود نشان نداده و نمی دهد.جهان و هر آنچه که در آن است را آفریده و به حال خود رها نموده است. چه خدای ضعیفی!؟ چه خدای بی رحمی!؟ خداوند نسبت به مخلوقات هیچ احساس مسئولیت نمیکند. خدایی که در جهان امروز این همه تنهاست و بسیاری از دانشمندان و قدرتمندان جهان به او بی اعتنا هستند خدا نیست بلکه باوری است برای ضعیفان تا به خود امید دهند.

پرده دوم◄ هیچ برگ درختی نمی افتد مگر به اذن خداوند. اگر او اراده نکند نمی توانی دمت را باز دم کنی. انسان اختیاری از خود ندارد. و اوست قدرت مطلق. حیات و قدرت و علم فقط از آن اوست. و او به هر کس که دوست میدارد نور ایمان می دهد و او را از ظلمت به روشنایی می کشاند. و تقدیر خداوند بر این است که جهان در ظلمت فرو برود تا منجی ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد کند. از ازل رزق و روزی هر شخص را معین کرده است. حرکت انسان برای کسب علم و قدرت نوعی تحدی گری (جنگ طلبی با خدا) است. و آینده زمین فقط برای مومنین است.

پشت صحنه    سیستم هدایت کردن او متفاوت است.  او تنها وجودی است که انسان ها را انسان حساب کرده و با جو سازی و تبلیغات گسترده به هدایت کردن انسان ها نمی رود. او می خواهد انسان ها رشد کنند. نظارت میکند و اجازه می دهد خود انتخاب کنند مسیرزندگیشان را. برای تک تک انسان ها برنامه دارد. ولی نه با جنگ روانی! بلکه با ایما و اشاره. چرا که العاقل یکفیه الاشاره (یک اشاره برای عاقلان کافی است) و اگر هنوز عقل بشر (این پیامبر درونی) کوچک است پیامبر بیرونی میفرستد تا معلم بشر گردند. و اگر بشر به مثابه بک جوان خام و مغرور علیه پیامبران بیرونی طغیان کند از او اندکی فاصله میگیرد تا بشر انرژی خود را خالی کند. تا این حس نیاز به مربی در انسان ها تقویت شود. تا عطش بشر به هدایت افزون گردد. او میبیند. او میداند. او می خواهد که انسان هم بداند. و بفهمد. او عاشق مخلوق خود است. هیچ عاشقی معشوقش را تنها نمی گذارد ۩

پی نوشت: در این جهان که حق و باطل در هم آمیخته شده اند بیهوده ترین کلام این است که بگوییم امام زمان در ایران حکومت میکند.
پی نوشت: عنوان این مطلب برگرفته از یک دیالوگ شهاب حسینی در سریال بی نظیر شوق پرواز است.
پی نوشت: پشت صحنه مدیریت جهان را فقط براساس قرآن کریم می توان نوشت.
۱۲ مهر ۹۰ ، ۰۷:۴۳ ۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

18+

حدیث نفس: قدم به قدم از تو دور شدم. می شوم. و تو را به تاریخ خواهم سپرد. شاید روزی برسد حصرت بخورم که بازگردی. یک لحظه! فقط یک بار دیگر تجربه ات کنم. ولی افسوس، که این رفتن بی بازگشت است. بهار کودکی-ام که سال هاست رفت و فقط حس کودکانه-ای من را صدا میزند. و اینک تابستان نوجوانی هم به دنبال او دارد ناپدید میشود. و اکنون فقط سایه ی او را از دور نظاره گرم. نمی دانم چگونه گذارندمش. خیلی زود گذشت. چه خاطرات تلخی به همراه او از من دور می شوند. چه تجربه های سختی. حالا که جوانی را در پیش روی خود دارم چه کنم؟ چگونه خواهم شد؟ چه روی خواهد داد؟ اصلا جوانی-ام را به سلامت خواهم گذراند یا جوان مرگ خواهم شد؟ نمیدانم.
در طول این سالها جوانی مواردی را فهمیدم که به گمانم من هم باید این چنین شوم؛

1.  حالا که جوانم باید تا میتوانم شور و نشاط داشته باشم و از هر چیزی که احساس شادی به من دهد نهایت استفاده را بکنم. مثلا شراب، قرص اکس و...
2.  هیجان از مختصات جوان امروز است. پس بجاست دست به خطرهای بزرگ بزنم. با سرعت برانم و...
3.  تا آنجایی که من فهمیدم جوانی و تفریح هر دو با هم عجین اند. احتمالا باید 75 درصد دوره جوانی ام را صرف بازی، فوتبال، گشت و گذار و ... کنم.
4.  عقیده و اعتقاد به طور کلی از مواردی است که دست و پاگیر دوره جوانی است. پس تا وقتی که عقایدم به نفع من است قبول دارم و گرنه بیخیال عقیده.
5.  روش گفتاری و جوان باید متفاوت باشد. مثلا از الفاظ خفن، باحال، تیکه و... بسیار استفاده کنم. از لغات انگلیسی و خصوصا کلمه اوکی هم بسیار استفاده کنم. گرنه جوان نیستم.
6.  ظاهر یک جوان رشید باید به اصطلاح فشن باشد. مثلا شلوار پاره باشد و... . اگر کسی هم ایراد گرفت نباید توجه کنم چرا که گوینده خر است! هر که میخواهد باشد. خر است!
7.  اگر تا قبل از این نباید دنبال دختر مردم میرفتم و یا نباید فیلم های [بیییییب] را میدیدم بعد از این آزادم هر چه که میخواهم ببینم و ترجیحا هر هفته یک بار با شخصی رابطه نامشروع برقرار کنم. چرا که این از نیاز های طبیعی جوانی است!
8.  بعد از این متناسب با شرایط جوانی باید همیشه ناراضی باشم. همیشه در حال نق زدن باشم.
9.  غرور باید بسیار زیاد شود. یک جوان سالم نباید هیچگاه از حرفش کوتاه بیاید. نباید انتقاد پذیر باشد. نباید به پدر و مادرش احترام بگذارد. با استادش مانند یک دوست کوچکتر برخورد کند! و...
10. اگر کسی گفت چرا اینگونه ای؟ همیشه یک جواب ثابت دارد: جوون نیستی نمیتونی جوونی رو درک کنی!
پی نوشت: یک جوان ایرانی مختصات زیادی دارد. چند مورد را شما بفرمایید. و بدین گونه کمکم کنید تا آینده ام را تصور کنم.

۰۱ مهر ۹۰ ، ۱۳:۱۹ ۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

گفتگوی بی ستیز؛ گامی به سوی تفاهم...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ شهریور ۹۰ ، ۰۷:۲۲
علی سواری

بلاگفا - blogfa

1. دوــــــتان عزیزم. شرمنده اگر دیر به دیر جواب کامنت ها رو میدم. یا اینکه گاهی درباره نظراتتون در کامنتدونی ام حرفی نمیزنم. بخدا خیلی سرم شلوغه. من را به بزرگواری خودتون ببخشید.
2. راستی اگر در گوگل اکانت دارید فعالش کنید و بر روی 1+ کلیک کنید. خیرش رو ببینید.
3. ممنون میشم اگر لینکم را در وبلاگتون اصلاح کنید.
4. تا 10 روز بعد نیستم. و تا اونوقت پست جدید نمیذارم. الان برید ادامه مطلب را بخونید و به دوستانتون هم پیشنهاد کنید بخونند. دلم خیلی پر بود در ادامه مطلب خالیش کرد

ادامه مطلب...
۱۶ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۳۳ ۲۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

امداد های غیبی در زندگی بشر

در زندگی ما انسان ها اتفاقاتی رخ میدهد که به هیچ منطق تجربی و فیزیکی نمی توان آن را معنی کرد. آن را ماورالطبیعه یا متافیزیک می نامند. چرا که این رخداد خلاف طبیعت بشر است و البته نه بر خلاف طبیعت خلقت. انسانی که مغرورانه خود را حاکم بر خلقت میداند و نه محکوم  خلقت نمیتواند بپذیرد در زندگی اش رخداد هایی پیش بیاید که با عقل و تجربه اش قابل توجیه نیست. وجود ده ها سازمان بین المللی مولود غرور انسان است و نه تدبیر انسان. وگرنه با وجود این همه سازمان های بین المللی ِ قدرتمند، جهان باید آبادتر میشد نه اینکه  آمار جنگ و خونریزی ها افزایش و گرسنه گان جهان گرسنه تر شوند.

این برایم روشن شده است که با صد ها بیانیه نویسی و نظریه پردازی و منشور نویسی نمی توان محکوم را حاکم کرد. نمی توان شب را روز کرد. نمی توان عالم غیب را ماورالطبیعه نامید. ولی امان از انسان که می خواهد همه رخداد های جهان را در لوله های آزمایشگاهی و یا زیر میکروسکوپ ها توجیه کند. بگذریم. در ادامه خاطراتی از زندگی خودم نقل میکنم که به چشم خود دیدم. تجربه اش کردم. لمسش کرده ام. نمی خواهم بگویم حتما این از همان موارد ماورالطبیعه است.  فقط نقل میکنم که شما قضاوت کنید.

+ امیدوارم روزی از نوشتن این پست پشیمون نشم.
ادامه مطلب...
۱۰ شهریور ۹۰ ، ۱۶:۵۰ ۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

آب کارون را باد برد...

تصمیم داشتم امروز برایتان خاطره ای نقل کنم. خاطره ای شگفت و زیبا از دوران کودکی. ولی به طور کاملا اتفاقی با مطلبی برخورد کردم. در هفته دولت قرار است کلنگزنی صورت بگیرد. کلنگی بروی شاهرگ حیاتی مردم خوزستان.

میان برنامه: آنانی که در اهواز اند خوب میدادنند که فشار آب در اهواز خیلی پایین است به طوری که بدون پمپ، آب به طبقه دوم محال است برسد. و دیگر اینکه به گفته بعضی از نماینده های مجلس آب شرب که برای اهوازی ها عرضه می گردد برای احشام هم مضر است!! به همین خاطر معمولا اکثر اهوازی ها دستگاه تصفیه آب دارند و یا آب تصفیه شده میخرند.

دیگر بس نیست؟ آب کارون را از سر شاخه کارون به چندین شهر از جمله اصفهان، رفسنجان، قم و جدیدا کلنگی زده شد برای شهر دیگری! این به چه منطقی است؟ به قول دلاور نجفی معاون سابق سازمان محیط زیست 50 درصد آب کارون آب فاضلاب شده است! اینکه میلیارد ها تومان دولت هزینه کند تا کشاورزی خوزستان نابود شود طبق کدام منطق است؟ می خواهید خوزستان را به سومالی تبدیل کنید؟ من با کشاورزان مختلفی برخورد کردم و از کمبود آب برای زراعت نالیده اند. آب برای زراعت که هیچ! آب شربمان را تامین کنید. این آبی که به قم رسید با آن لوله عظیم برای شرب است فقط؟ هالو گیر آورده اید؟ این است ادای دینتان به خوزستان؟

√ و اینک کارون پیر، جان بی رمقش را همچنان غیرتمندانه حفظ کرده است تا وفاداری اش را به این مردم ثابت کند. و امان از اینکه خوزستان؛ این پر آب ترین استان بی کیفیت ترین آب را مصرف میکند. این قطب زراعت و کشاورزی بی کیفیت ترین نان را میخورند. بترسید از روزی که این رود بخشکد و  مردمش طغیان کنند.

۰۵ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۴ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

[ساندیس|خور]

در دو سال اخیر واژه ای به واژگان فارسی اضافه شده که در محافل سیاسی (و حتی بین خود مردم) بسیار استفاده میگردد. آیا این واژه بر اساس واقعیت است یا عقده ای است که ریشه در ضعف و ناتوانی دارد؟ این واژه توهین به شعور مردم است یا نشانه ای است از عقل و شعور ِ ساندیسی ِ سبزها؟ نکند نوعی فرو بردن سر در برف (شاید هم علف!) برای ندیدن واقعیت ها باشد؟
امروز ساعت 11 صبح بیدار شدم. کارهایی داشتم انجام دادم. بعدظهر  شبکه استانی خوزستان را گرفتم. پر واضح است که باید چه نشان میداد. صحنه هایی از حضور مردم در راهپیمایی روز قدس. و به این فکر میکردم بعضی از مردم چقدر میتونند نامرد  باشند که طرف مقابلشون را ساندیس خور خطاب کنند. در این راهپیمایی مطمئنا مدارس هیچ نقشی نداشتند چرا که همه مدارس تعطیل هستند. گرمای هوا طاقت فرساست. و همه روزه اند. فلذا ممکن نیست تغذیه خاصی در بین مردم پخش شود.

پیوند به بیرون : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%B1
ساندیس

پ.ن: همین ساندیس خورها بودند که جانشان را فدا کردند تا تو راحت زندگی کنی. شرف داشته باش!!

۰۴ شهریور ۹۰ ، ۱۵:۲۵ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

ابو علی سینا

یـــک زبـــــان دارم دو تـــا دنـــدان لـــــق
می زنم تا می توانم[می توانم!] حرف حق


امروز روز بزرگداشت شیخ الرئیس حجة الحق ، شرف الملك ، امام الحكماء ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی معروف به ابن سینا است. ایشان در بخارا متولد شده اند و در همدان وفات یافتند. ایشان در ابتدا به ادبیات عربی تسلط پیدا کرده اند. و در محضر اساتیدی به یادگیری قرآن پرداختند. ایشان نزد اسماعیل زاهد فقه را آموختند. و پس از یادگیری علوم دینی و منطق و فلسفه به علوم طبیعی از جمله طب روی آوردند. ابو علی سینا تمام این دوره را در همان 18 سالگی نخست خود گذراندند. از ایشان کتاب های متعددی در زمینه های گوناگون به جای مانده که زبان عمده آن ها عربی است. از جمله این کتاب ها می توان به قانون طب اشاره کرد که عبدالرحمن شرفکندی آن را به فارسی ترجمه کرده. از ایشان اشعار  زیادی به زبان عربی برجای مانده است. در بعضی از جاها گویند که با توجه به اصل و نسب ایشان و بعضی از منقولات تاریخی احتمالا اجدادشان به کشورهای عریی بازگردد. چرا که در دوره ای دانشمندان، هنرمندان، شاعران، و شخصیت های سیاسی زیادی برای تبلیغ اسلام به سرتاسر دنیا سفر کردند.


+ میتونید حدس بزنید چرا بعضی از کلمات را قرمز کردم؟ ادامه مطلب رو بخونی خیلی جالب میشه.

ادامه مطلب...
۰۱ شهریور ۹۰ ، ۱۸:۴۱ ۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

خوشگذرانی در مهمانی خدا

عزیزی برای پست قبلی نظری گذاشت. جا داشت در حد خودم پاسخی بدم به ایرادات ایشون.

در ابتدا باید بگم ممنونم که نظرش رو راحت بیان کرد و این مایه خوشحالیه منه که بتونم در چنین مواردی با آدم های فهمیده ای صحبت کنم. بله! ما در ماه رمضان به مهمانی بزرگی دعوت شدیم. البته این لفظ مهمانی چیزی هست که بین مردم مصطلح شده که به نظر من اصطلاح خیلی خوبی هم هست. خب در این مهمانی آیا به ما خوش میگذره؟ طبق برداشت عمومی از خوشگذرانی پاسخ من "نه" هست. در این مهمانی به بنده های خدا سخت میگذرد چرا که دیگه حق نداریم از لقمه حلال هم استفاده کنیم. بعضی شبها رو بیدار میمونیم. آب که نیاز طبعیه انسانه رو اجازه نداریم بنوشیم. پس با یک نگاه میشه گفت چه مهمانی بدی! به انسان ها فشار میاره، خیلی ها مریض میشند و... .این چه مهمانی هست که حتی اجازه نداریم از حقوق اولیه و معمولی خودمون هم استفاده کنیم.

ولی ما (بیشتر خود رو میگم) چه چیزی در این ماه دیدیم که این همه دوستش داریم؟! این همه بهش احترام میذاریم؟ و اون رو با لفظ مهمانی خطاب میکنیم. آقا امین من کوچیک شما هستم ولی به نظر من نگاهت اشتباهه. به نظرم سوالت را باید اینجور اصلاح کنی که این چه خدایی هست که باید برای خوشگذرانی بنده هایش مهمانی برگزار کند؟ آیا تصور شما اینه که خدا باید فقط به فکر تفریح من و شما باشه؟ اگر قراره مهمانی خدا شبیه مهمانی انسان ها باشه پس بین خدا و انسان چه تفاوتی وجود داره؟ 11 ماه خوردیم، خوابیدیم، تفریح کردیم، خوشگذرانی رفتیم ولی چه شدیم؟ آیا انسان تر شدیم؟ یا خوی حیوانیت ما پر رنگ تر شد؟ هر چه نفسمون خواست اطاعت کردیم و هر چه بیشتر اطاعت میکردیم از روح انسانیت فاصله بیشتر میگرفتیم! در این مهمانی خدا، کوچکترین پذیرایی اکسیریه که انسانها را به انسانیت نزدیک تر میکنه. همه چیز رو گفتی ولی نگفتی چرا در این ماه آمار جرائم به شکل چشم گیری کاهش پیدا میکنه؟ چرا انسان کارش به جایی رسیده که تعبیری جز تفریح از این دنیا نداره! همین؟؟ یعنی انسان خوشگذرانی کند ولا غیر؟ آیا این توهین به مقام انسانیت نیست؟ اگر اینجوریه پس ما چه فرقی با حیوانات داریم؟ به وضعیت جامعه نگاه کنید! اکثر روشنفکر ها و دانشجویان از این قبیل با همین تعابیر کارشون به جایی رسیده که فقط به خاطر رفاه و آسایش از کشورشون جدا میشند و به پشت سرشون هم نگاه نخواهند کرد! مدتی پیش داشتم زندگی نامه دکتر حسابی رو میخوندم. در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی ایران و در اوج خفقان رضا شاه کرسی استادی در اروپا رو ول کرد و اومد به مردم ایران خدمت کنه. به نظرتون چرا اینجوری شد؟ چرا جامعه ما شاعرانی مانند حافظ و مولانا و فردوسی دیگه نمیتونه متولد کنه؟ چرا؟ اینها کسانی بودند که از جهان تعبیری روحانی داشتند. سختی ها کشیدند تا روحشون بزرگ بشه. اینها کسانی بودند که شکم و سایر شهوات انسانی بر آنها تسلط نداشت بلکه اونها بودند که بر شهواتشون تسلط داشتند. به خاطر همین روح آزادی داشتد که به راحتی اوج میگرفت. به راحتی میتونستند از تمام دنیا خودشون رو بکنند. اگه اونهایی که رفتند جنگیدند به راحتی از جونشون گذشتند واسه این بوده که بارها تونستند پا روی خواسته های شکم و نفسشون بذارند. 

در این ماه قراره خدا انسان ها رو تربیت کنه. و من حاضرم چشم بسته دستورهای خدا رو عملی کنم. چون میدونم خدا نسبت به من دلسوزتره تا من به خودم. در این ماه مسلمون ها سعی میکنند ایمانشون به خدا رو تقویت کنند. معنویت رو در خودشون رشد بدند. اراده شون رو قوی کنند. بعد از یک سال تن پروری و راحت طلبی روحشون رو تعالی بدند. ذهنشون رو شستشو بدند. اخلافشون رو بهتر کنند. کمی به خود انسانی  شون برسند. کمی حال یتمیم ها و اونهایی که سالهاست دارند گرسنگی میکشند رو تجربه کنند. البته تجربه ثابت کرده هر چفدر هم ما برای روزه گرفتنمون دلیل داشته باشیم باز هم هستند انسان هایی که ما رو به تعصب و جمود فکری و از این قبیل موارد محکوم کنند. به هر حال در این ماه به مسلمون ها هم خوشمیگذره و هم بدمیگزره. بستگی به ایمانش داره. 

ضمنا هر کسی که بفهمه روزه گرفتن برایش ضرر داره و یا بیماره و نتونه روزه بگیره و با این وجود روزه بگیره نه تنها به وظیفش عمل نکرده بلکه کار حرامی را انجام داده.

در اخر ممنونم که راحت نظرتو دادی و از خوندن نظرت نه تنها ناراحت نشدم بلکه خیلی خوشحال شدم که باعث پر حرفی من شدی(:

۱۳ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

رمضان به روایت خودِ خدا

گاهی که آیات قرآن را میخونم بغض میکنم. این آیات ممکن نیست از زبان یک انسان درس نخونده باشه. اون هم در عصر جاهلیت. این طرز بیان فقط از خدای مهربان برمی آید. تا حالا به این فکر کردید وقتی خدا میخواست بندگانش را با روزه آشنا کنه چطور صحبت کرده؟ الان دارم به آیات 183 تا 185 سوره بقره نگاه میکنم که این آیات به نظر خودم در 10 مرحله روزه را معرفی میکنه:

1. برای شما که به من ایمان دارید روزه را واجب کرده ام.
2. برای همه ادیان قبل از شما هم این کار را کرده بودم!
3. روزه بگیرید با تقوا میشوید.
4. چند روز معدود بیشتر نیست.
5. اگر هم به طور کلی قدرت روزه گرفتن را ندارید جای آن کفاره ای به مسکین ها بدهید. و اگر بیماری خاصی دارید و یا مسافرید پس روزهای دیگری را روزه بگیرید.
6. البته این روزه گرفتن برای شما خیلی بهتر است، البته اگر میدانستید!
7. ماه رمضان ماه بزرگی هست و... (معرفی و توصیف ماه رمضان در چند جمله)
8. کسانی که بیمار هستند یا در حال سفر اند وقت دیگر میتوانند روزه بگیرند.
9. هدف من راحتی شماست و نه زحمت شما
10. بخاطر اینکه من دارم شما را هدایت میکنم بزرگم بشمارید و البته شاید هم شکرگزار شوید.

پی نوشت: میتونید تصور کنید وقتی یک معلم می خواد به شاگرداش تکلیفی رو بده چطور باشون صحبت میکنه؟ پدر چطور؟ مادر چی؟

جملات بالایی عین سخنان خداست. چه زیباست که خدای بزرگ خودش را این همه کوچک میکند و این همه به شعور بندگانش احترام میگذارد. و آیاتی را بر زبان پیامبر روان میکند که تمام انسان ها در تمام نقاط زمین میتوانند درکش کنند.

به مهمانی بزرگی دعوتم کرده اند! کسی لنگه دنپایی ام را ندیده!؟، شانه کو!!؟ دارد دیر میشود!  (-_-)

+ این را مطالعه بفرمایید(خیلی ضروری): یادداشت میهمان

http://ups.night-skin.com/images/aapajoihrpd9uli8elv.jpg

۰۹ مرداد ۹۰ ، ۰۵:۳۰ ۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

کوروش کبیر

چند روز پیش یکی از دوستانم برام پیامی فرستاد به این مضمون:

"فرمان دادم بدن مرا مومیایی نکنند و در تابوت نگذارند و به خاک بسپارند تا اجزای بدنم جزو خاک ایران شود. (کوروش کبیر) امروز سالروز تولد بزرگمردی که 2564 سال پیش به انسان احترام میگذاشت. به حرمت پدر ایران زمین این پیام را منتقل کنید تا ایرانی یادش را گرامی بدارد."


البته هم من کمی ایرانی هستم هم پدر و مادرم. ولی مطمئنم که از نسل مرحوم کورش نیستم. و چیزی که از ویکی پدیا فهمیدم اینه که بین 40 تا 50 درصد مردم ایران فارس نیستند و از نژادهای دیگه هستند. پس این حرف خیلی غلطه که ایران رو مال فرزندان کوروش بدونیم. به همین خاطر درخواست فرستنده پیام رو اطاعت نکردم و بالعکس تصمیم دارم چند اشکال از این پیام بگیرم.
یکم: لطفا این جمله ای که از مرحوم کوروش نقل کردید رو برای خوارج (خصوصا اروپایی ها) نقل نکنید چون اینطور فکر میکنند همه مردم ایران بی سوادند و در عصر کوروش زندگی می کنند. چرا که علم شیمی ثابت کرده که هیچ عنصری به عنصر دیگه تبدیل نمیشه. یعنی اینکه جسد مرحوم کوروش تبدیل به خاک ایران نشده بلکه خوراک حشرات زمینی، کرم ها، و خوراک باکتری ها شده. و یحتمل الان هم داره به نفت تبدیل میشه! و بقیه ماجرا !!!
دوم: اینکه نوشته اید 2564 از تولد مرحوم کوروش گذشته رو هم جایی نقل نکنید. چرا که اصلا مستند نیست. و البته اینکه ما ایرانی ها از دو هزار سال پیش با قاطعیت حرف میزنیم خودش از شگفتی هاست. چرا که تمام کتب تاریخی حداکثر مال هزار و چهارصد سال پیشه. حالا چطور مایی که به سرعت شام دیشب رو فراموش میکنیم 2564 سال پیش رو در یاد داریم؟ همین الانش هم اینکه میگن 2011 سال از میلاد مسیح گذشته یک حرف قراردادیه و بعید نیست این تاریخ چند صد سال بالا پایین باشه. و حتی در یک کتابی میخوندم که اگر پیامبر ما نبوت عیسی مسیح رو تایید نمی کرد بعید نبود که در اصل وجود ایشون هم شک کنند!
سوم: واقعا چرا ما این همه متعصب شدیم؟ طوری که درباره شخصی مانند کوروش این همه اغراق کردیم؟ خیلی هم اغراق کردیم طوری که از اون خدایی درست کردیم برای پرستش! + مطالعه ادامه نوشته را برای افراد کم حوصله توصیه نمیکنم.
ادامه مطلب...
۰۳ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۴۹ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

نقد روز 1

چرا؟ ... نه! ... واقعا چرا؟

سر نوشت: تصمیم نداشتم این پست رو الان بذارم. اصلا می خواستم درباره موضوع دیگه ای از شما چند تا سوال بپرسم. ولی یهو تصمیم گرفتم درباره موضوعی که مدتیه مشغله ذهنیم شده با شما حرف های مهمی درمیون بذارم. این نوشته دیدگاه منه. منی که بزرگترین مسئولیتی که تا حالا داشتم مدیریت وبلاگمه!! پس هر چی دوس دارید بگید.

افغانستان

امروز تصمیم دارم که به قول افغان ها گفتاری را درباره کابلستان نوشته کنم.

تاریخش، زبانش، فرهنگش مو نمی زند با ایران چند قرن گذشته. تا حدود 4 قرن پیش بخشی از ایران بود. اگر طالبان و آن جنگهای پی در پی نبود هراتش عِدلِ اصفهان خود ماست. افغانستان زمانی مرکز دانش و علم بوده. و  الان چی؟ اینک جزو فقیرترین و ضعیف ترین کشورهای دنیاست. مرکز است برای ترور و وحشت. منبع مواد مخدر و پایتخت بدبختی است. و در مقابل مردم ما با آنها چگونه اند؟ مجسمه غرور! تکبر و خودبرتربینی. البته این غرور و خودبرتربینی مان نسبت به همه کشور های همسایه (خصوصا کشورهای عربی) وجود دارد. ولی فعلا شاهد مثالم افغانستان است. در حالی که ما تا چند دهه پیش وضع مان بدتر از افغانستان کنونی بوده. در همین چند دهه اخیر است که ایران سرعت پیشرفتش زیاد شده که بیشترش هم صدقه سری نفت است! پس ریشه این غرور در چیست؟ به گونه ای که وقتی یک جوان ایرانی بخواهد به دوستش کلمه توهین آمیزی بگوید او را افغانی صدا میکند! ما به چه افتخار میکنیم؟ به چه چیز خودمان می بالیم و با آن به مردم کشورهای همسایه فخر می فروشیم؟ چگونه در ایران این همه کرامت نفس افغانی را لگد مال میکنیم و از خدا هیچ ترسی نداریم؟ من یاد ندارم افغانی را دیده باشم که وارد ایران بشود و گدایی کند. معمولا هم به کارگری و کارهای سخت میپردازند. بعد میبینیم مسئولانمان در کمال وقاحت می گویند افغانی ها n مقدار از فضای کار را اشغال کرده اند! انگار جوانان ایران دغدغه ی کارگری و حمالی دارند. در حالی که مشکل ما بیشتر لیسانسه های بیکار است نه بیسواد های بیکار.

معمول این است وقتی شخصی به زمین میخورد دست او را میگیرند. دست گیری پیش کش!  چرا ما این همه بر سر این بر زمین افتاده میزنیم؟ اگر کشور افغانستان جزو کشورهای ثروتمند بود باز هم با آنها اینگونه رفتار میکردیم؟ یعنی ارزش انسان ها را براساس ثروتشان مقایسه میکنیم؟ پس ما چه فرقی با اسرائیل و آمریکای بی تربیت داریم؟ آیا باور دارید علاقه ای که مردم افغانستان به ایران دارند بیشتر از علاقه ایرانیان به کشورهای اروپایی است؟ این روحیات ملی پرستی که ما را این همه مغرور کرده از کجا وارد شده است؟ این منفعت پرستی آیا در تاریخ ایران هم ریشه دارد؟

حرف های من ربطی به کمک های مالی دولت ندارد که شاید هم غلط باشد. حرف من با مردمی است که غرور ملی و ناسیونالیستی شان روزی آنها را به زمین خواهد زد. هم در این دنیا و هم در آن دنیا. و اینک به مدد آمریکا و سازمان ملل انسان دوست افغانستان تبدیل خواهد شد به مرکزی برای صادرات مواد مخدر و ترور به ایران. حالا باز بگویید چراغی که به خانه رواست به همسایه  و برادرمان هم حرام است. و این نهایت ادعای ما در فرهنگ انسانی است.

ته نوشت: شاید این بحث رو به گونه ای دیگه ادامه خواهم داد. درباره افغانستان تصاویری رو آماده کردم. حتما ببینید.

+ اگه گفتی فردا (28 تیر 88 ) چه روزیه؟ هر که بتونه درست حدس بزنه رمز اصلی وبلاگمو بهش میدم. مهلت ارسال آثار نهایتا تا فردا قبل از غروب!!


+ مهلت ارسال آثار پایان یافت هیشکی جواب درست رو نداد.  البته بعضی ها جواب های جالبی دادند. شکلات گفت که امروز روز آزاد سازی اس ام اس ِ ، کیبورد به دست گفت امروز روز پایان جام جهانی بوده. عزیزان دیگه ای هم گفتند که روز تولد من یا تولد وبلاگمه. ولی همه اینها غلط بوده

جواب درست اینه که پارسال دقیقا در همچین روزی من ـنـظـریـهـ دویـــــدگـــــــے رو کشف کردم! این نظریه سرآغاز تحولی در ایران شدالبته در 2 مرداد من این رو در وبلاگ قرار دادم. در آینده نه چندان دور یک سری دیگه از نظریات ارزشمند خودم رو ارائه خواهم داد مهمترینشون هم نظریه ارزشمند انسان های حوالیلایی ِ که تا ماه آینده ارائش میدم

۲۶ تیر ۹۰ ، ۱۸:۰۰ ۳۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری