وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

۱۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

طرز پخت سريال هاي تلويزيوني ماه رمضان

به منظور آشنايي كارگرداناني كه هنوز از راز و رمز توليد سريالهاي ويژه ماه رمضان با خبر نيستند، دستورالعمل زير ارائه مي شود، باشد كه رستگار شويم، با پول بيت المال!
مواد لازم:

1. روحاني يك نفر . اگر مدل جديد باشد خيلي بهتر است، يعني با لپ تاپ و تب لت و ماهواره خيلي عجين باشد تا مشت محكمي باشد بر دهان ياوه گويان! ترجيحا آدمي باشد كه هيچ بني بشري فكرش را هم نمي كرده روزي نقش روحاني بازي كند!
2. پيرزن يا پيرمرد سالخورده يك عدد. اينها عرفان داستان را بالا مي برند!
3. شهروند با گويش محلي براي نمك سريال، يك عدد.
4. دختر جوان و زيبا دو عدد، البته بسته به نظر مدير شبكه مي تواند اين تعداد افزايش پيدا كند. دقت داشته باشيد، اين بخش، گل طباخي ماست و نبايد سرسري و با عجله انتخاب شود.
5. پسر جوان و جذاب يك عدد. اين محصول نيز مي تواند با توجه به جذابيت قصه كم و زياد شود.( دقت داشته باشيد به تعداد دخترها، پسر وجود داشته باشد تا در انتهاي داستان سر كسي بي كلاه نماند.)
6. زن خانه دار و معصوم يك عدد (ترجيحا مريم كاوياني). دقت داشته باشيد معصوميت اين فرد بايد در حد گاگوليسم باشد و زياد متوجه چيزي نشود. حتي اگر شوهرش ماهي يك بار ازدواج مجدد مي كند!
7. مرد ميانسال دو عدد(براي تزيين غذا هم كه شده لازم است.)
8. خانواده بدبخت و فلك زده يك دست، خانواده خرپول چند دست!(دقت داشته باشيد، بدبخت ها، اهل نماز و روزه هم باشند!)
9. امام زاده نا مشخص، يك باب. (دقت كنيد اين امامزاده زياد معروف نباشد. حتي مي توانيد خودتان امامزاده بزنيد)
10. مسجد بي نام و نشان يك باب. بالاخره آن روحاني بايد يك جا منبر برود. آن آقا و خانم يك جا توبه كنند، اصلا شب قدر پس چي؟
11. جوانان مذهبي و بسيار قابل اعتماد چند نفر. (مواد شماره 4 و 5 مد نظرتان باشد، بي جهت در استفاده از مواد اسراف نكنيد)
12. جوانان پولدار غير قابل اعتماد چند نفر. استثنائا در اين مورد به مواد 4و 5 كاري نداشته باشيد.
13. پليس، معتاد، اهالي و كسبه محل به مقدار لازم. حواستان باشد پليس ها بايد دم نكشيده باشند، معتادها بايد آمادگي بازگشت داشته باشند و كسبه محل هم فرقي نمي كند چي باشند.
14. روح به ميزان لازم. دستپخت شما بدون روح اصلا جايي در تلويزيون ندارد. دقت داشته باشيد كه روح هم دل دارد .ضمنا موارد 4و 5 را در مورد روح هم مدنظر داشته باشيد.
15. ادويه ( سجاده و دخيل و قرآن نفيس ترجيحا با پوشش ابريشم) به ميزان دلخواه. چادر و تسبيح به ميزان خيلي زياد، دقت داشته باشيد كه وفور اين مواد، باعث وصول زودهنگام بودجه و شيريني بچه ها مي شود.

طرز تهيه:
ابتدا همه را جز روحاني و قهرمان سريال، در يك قابلمه ريخته و سپس خوب مخلوط مي كنيم تا به اندازه كافي به هم بخورند و به هم بريزند. سپس آقاي روحاني را بعنوان مشكل گشا وارد مي كنيم. بعد از نيم ساعت قهرمان داستان را به مسجد و امامزاده مي فرستيم تا حدود 100 ليتر آب غوره فرد اعلا توليد كند. سرانجام در قابلمه را بر مي داريم و جلوي 70 ميليون نفر مي گذاريم. دقت داشته باشيد كه تمام اين مراحل بايد در 30 شب اتفاق بيفتد در نتيجه به هيچوجه از زودپز و ماكروفر استفاده نكنيد! هيچ عجله اي در كار نيست.

 به قلم ميرزا قلمدون

پ.ن: این متن را من ننوشته ام. از جایی نقل میکنم.

۲۶ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۵۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

به کجا چنین شتابان

تاکـسی گرفـته بـــــودم، آن ســـمت این خـــیابان
دافی به طعـــــنه پرســید، ز صـــیام یک مسلمان
هدف از گرسنگی چیست؟ به کجا چنین شتابان؟
عـــــــلــت زیـــاد دارد ایـــــــــن امـــر روزه داران...
او مــــتحـــریانه پرســــید: که مـــگر دلیـــل دارید؟
به زبان روزه گفتم؛ پــَ نــَ پــَ واسه آب کردن همین چند تا استخون بی خودی  رژیم گرفتم!

پی نوشت: با چهار روز تاخیر این پست رو گذاشتم! خدا ببخشه! خدمتتان عارضم که هر چقدر سعی کردم این مصراع آخر در قالب شعر قرار بگیره نشد! شرمنده :دی

لطفا همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید: چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) | یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) | وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) | بوی باران عطر خاک (باران سادات) | پرسه خیال (رضوان پری)میثاق ( زینب حیدری) | انتهای بیراهه (ف@طمه) | حرف های نزدیک ( mEmol )ترخون (مهدی زرین قلم) | پنجره ( محمد رضا)منتظر پرواز | طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه)  | بی تو با تو بودن (سحر،طه)مینی تاک (هانیه) | ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) |  سین عین طا |  جشن بارون (نسرین)  |  سپیده دم (محمد مهدی قاضی)  | روزهای من (یک بنده ی خدا) | روزگــــ شل.غم ـــــار (محمد) | پسر خاک (ساجد) | نامه ها (امید حق گویان) |  ما که رفتیم (محمد) | ملکه نیمه شرقی | .:ساعت ۲۵:.سردار | به همین زودی (مهشید) | دری وری های یک کیبورد به دست | صور اسرافیل (زهرا) | خانوم مهندس می نویسد | به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر ) | پرسش های علی ( علی) | زنبور ( علی ) | امروزه ( سیروس خلیلی ) |خدا - عشق - امید ( زهرا ) |

۲۵ مرداد ۹۰ ، ۱۸:۱۱ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

&.-.&

به دلایل مسائل امنیتی متاسفانه آدرسمان را تغییر دادیم.

بعدا نوشت: عذر می خوام بدون هماهنگی و اطلاع رسانی این کار رو کردم. لازم بود.

۲۴ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۵۶ ۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

یهود

دو شخص هستند که نسبت به یهودیها خیلی هشدار دادند. یکی خدا در قرآن کریم که به نظرم چند صد آیه دربارشون گفته. خیلی هم به مسلمونها توصیه کرده که مواظبشون باشید که اینها تا شما رو از دینتون خارج نکنند ول کن نیستند و نسبت به حیله ها و روحیات پلیدشون خدا به مسلمون ها خیلی هشدار داده. یکی هم مرحوم هیتلر بوده که نسبت به قوم یهود خیلی حساس بود و میشه گفت ازشون متنفر بود. البته ایشون خر شد و زد چند میلیون نفرشون رو اعدام کرد. (:

یجور دیگه هم میشه بهش نگاه کرد که حرف خدا درباره یهود رو مسلمون ها نفهمیدند مگر هیتلر که آلمانی بود و کلی هم جوگیر بود.

به هر حال قوم یهود خونریز تریم، فاسدترین و مارمولک ترین نسل بشر هستند.

پی نوشت: دقت کردی تو دنیا هیچ کسی از وضعیتش راضی نیست؟ نه ظالم راضیه و نه مظلوم! نه ثروتمند راضیه و نه فقیر! نه آفریقایی راضیه و نه اروپایی. نه مردها راضی اند و نه زن ها! نه من راضی ام نه تو! البته شکر خدا مردم کشورمون همه راضی اند :دی

+ به نظرت کجای کار جهان میلنگه؟

۱۳ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۵۵ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

خوشگذرانی در مهمانی خدا

عزیزی برای پست قبلی نظری گذاشت. جا داشت در حد خودم پاسخی بدم به ایرادات ایشون.

در ابتدا باید بگم ممنونم که نظرش رو راحت بیان کرد و این مایه خوشحالیه منه که بتونم در چنین مواردی با آدم های فهمیده ای صحبت کنم. بله! ما در ماه رمضان به مهمانی بزرگی دعوت شدیم. البته این لفظ مهمانی چیزی هست که بین مردم مصطلح شده که به نظر من اصطلاح خیلی خوبی هم هست. خب در این مهمانی آیا به ما خوش میگذره؟ طبق برداشت عمومی از خوشگذرانی پاسخ من "نه" هست. در این مهمانی به بنده های خدا سخت میگذرد چرا که دیگه حق نداریم از لقمه حلال هم استفاده کنیم. بعضی شبها رو بیدار میمونیم. آب که نیاز طبعیه انسانه رو اجازه نداریم بنوشیم. پس با یک نگاه میشه گفت چه مهمانی بدی! به انسان ها فشار میاره، خیلی ها مریض میشند و... .این چه مهمانی هست که حتی اجازه نداریم از حقوق اولیه و معمولی خودمون هم استفاده کنیم.

ولی ما (بیشتر خود رو میگم) چه چیزی در این ماه دیدیم که این همه دوستش داریم؟! این همه بهش احترام میذاریم؟ و اون رو با لفظ مهمانی خطاب میکنیم. آقا امین من کوچیک شما هستم ولی به نظر من نگاهت اشتباهه. به نظرم سوالت را باید اینجور اصلاح کنی که این چه خدایی هست که باید برای خوشگذرانی بنده هایش مهمانی برگزار کند؟ آیا تصور شما اینه که خدا باید فقط به فکر تفریح من و شما باشه؟ اگر قراره مهمانی خدا شبیه مهمانی انسان ها باشه پس بین خدا و انسان چه تفاوتی وجود داره؟ 11 ماه خوردیم، خوابیدیم، تفریح کردیم، خوشگذرانی رفتیم ولی چه شدیم؟ آیا انسان تر شدیم؟ یا خوی حیوانیت ما پر رنگ تر شد؟ هر چه نفسمون خواست اطاعت کردیم و هر چه بیشتر اطاعت میکردیم از روح انسانیت فاصله بیشتر میگرفتیم! در این مهمانی خدا، کوچکترین پذیرایی اکسیریه که انسانها را به انسانیت نزدیک تر میکنه. همه چیز رو گفتی ولی نگفتی چرا در این ماه آمار جرائم به شکل چشم گیری کاهش پیدا میکنه؟ چرا انسان کارش به جایی رسیده که تعبیری جز تفریح از این دنیا نداره! همین؟؟ یعنی انسان خوشگذرانی کند ولا غیر؟ آیا این توهین به مقام انسانیت نیست؟ اگر اینجوریه پس ما چه فرقی با حیوانات داریم؟ به وضعیت جامعه نگاه کنید! اکثر روشنفکر ها و دانشجویان از این قبیل با همین تعابیر کارشون به جایی رسیده که فقط به خاطر رفاه و آسایش از کشورشون جدا میشند و به پشت سرشون هم نگاه نخواهند کرد! مدتی پیش داشتم زندگی نامه دکتر حسابی رو میخوندم. در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی ایران و در اوج خفقان رضا شاه کرسی استادی در اروپا رو ول کرد و اومد به مردم ایران خدمت کنه. به نظرتون چرا اینجوری شد؟ چرا جامعه ما شاعرانی مانند حافظ و مولانا و فردوسی دیگه نمیتونه متولد کنه؟ چرا؟ اینها کسانی بودند که از جهان تعبیری روحانی داشتند. سختی ها کشیدند تا روحشون بزرگ بشه. اینها کسانی بودند که شکم و سایر شهوات انسانی بر آنها تسلط نداشت بلکه اونها بودند که بر شهواتشون تسلط داشتند. به خاطر همین روح آزادی داشتد که به راحتی اوج میگرفت. به راحتی میتونستند از تمام دنیا خودشون رو بکنند. اگه اونهایی که رفتند جنگیدند به راحتی از جونشون گذشتند واسه این بوده که بارها تونستند پا روی خواسته های شکم و نفسشون بذارند. 

در این ماه قراره خدا انسان ها رو تربیت کنه. و من حاضرم چشم بسته دستورهای خدا رو عملی کنم. چون میدونم خدا نسبت به من دلسوزتره تا من به خودم. در این ماه مسلمون ها سعی میکنند ایمانشون به خدا رو تقویت کنند. معنویت رو در خودشون رشد بدند. اراده شون رو قوی کنند. بعد از یک سال تن پروری و راحت طلبی روحشون رو تعالی بدند. ذهنشون رو شستشو بدند. اخلافشون رو بهتر کنند. کمی به خود انسانی  شون برسند. کمی حال یتمیم ها و اونهایی که سالهاست دارند گرسنگی میکشند رو تجربه کنند. البته تجربه ثابت کرده هر چفدر هم ما برای روزه گرفتنمون دلیل داشته باشیم باز هم هستند انسان هایی که ما رو به تعصب و جمود فکری و از این قبیل موارد محکوم کنند. به هر حال در این ماه به مسلمون ها هم خوشمیگذره و هم بدمیگزره. بستگی به ایمانش داره. 

ضمنا هر کسی که بفهمه روزه گرفتن برایش ضرر داره و یا بیماره و نتونه روزه بگیره و با این وجود روزه بگیره نه تنها به وظیفش عمل نکرده بلکه کار حرامی را انجام داده.

در اخر ممنونم که راحت نظرتو دادی و از خوندن نظرت نه تنها ناراحت نشدم بلکه خیلی خوشحال شدم که باعث پر حرفی من شدی(:

۱۳ مرداد ۹۰ ، ۰۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

2-1

۰   -   ۰
۱   -   ۰
۱   -   ۱
۲   -   ۱


+ برای مخاطب خاص.
+ باختم. ولی این باخت به برد تو صد شرف دارد!

۱۰ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

رمضان به روایت خودِ خدا

گاهی که آیات قرآن را میخونم بغض میکنم. این آیات ممکن نیست از زبان یک انسان درس نخونده باشه. اون هم در عصر جاهلیت. این طرز بیان فقط از خدای مهربان برمی آید. تا حالا به این فکر کردید وقتی خدا میخواست بندگانش را با روزه آشنا کنه چطور صحبت کرده؟ الان دارم به آیات 183 تا 185 سوره بقره نگاه میکنم که این آیات به نظر خودم در 10 مرحله روزه را معرفی میکنه:

1. برای شما که به من ایمان دارید روزه را واجب کرده ام.
2. برای همه ادیان قبل از شما هم این کار را کرده بودم!
3. روزه بگیرید با تقوا میشوید.
4. چند روز معدود بیشتر نیست.
5. اگر هم به طور کلی قدرت روزه گرفتن را ندارید جای آن کفاره ای به مسکین ها بدهید. و اگر بیماری خاصی دارید و یا مسافرید پس روزهای دیگری را روزه بگیرید.
6. البته این روزه گرفتن برای شما خیلی بهتر است، البته اگر میدانستید!
7. ماه رمضان ماه بزرگی هست و... (معرفی و توصیف ماه رمضان در چند جمله)
8. کسانی که بیمار هستند یا در حال سفر اند وقت دیگر میتوانند روزه بگیرند.
9. هدف من راحتی شماست و نه زحمت شما
10. بخاطر اینکه من دارم شما را هدایت میکنم بزرگم بشمارید و البته شاید هم شکرگزار شوید.

پی نوشت: میتونید تصور کنید وقتی یک معلم می خواد به شاگرداش تکلیفی رو بده چطور باشون صحبت میکنه؟ پدر چطور؟ مادر چی؟

جملات بالایی عین سخنان خداست. چه زیباست که خدای بزرگ خودش را این همه کوچک میکند و این همه به شعور بندگانش احترام میگذارد. و آیاتی را بر زبان پیامبر روان میکند که تمام انسان ها در تمام نقاط زمین میتوانند درکش کنند.

به مهمانی بزرگی دعوتم کرده اند! کسی لنگه دنپایی ام را ندیده!؟، شانه کو!!؟ دارد دیر میشود!  (-_-)

+ این را مطالعه بفرمایید(خیلی ضروری): یادداشت میهمان

http://ups.night-skin.com/images/aapajoihrpd9uli8elv.jpg

۰۹ مرداد ۹۰ ، ۰۵:۳۰ ۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

اینجا امن است

روز هایی که درگذرند
ثانیه هایی که می آیند
و من ِ از قافله جا مانده
هنوز نگاهم نگاه تو را دنبال میکند
و تو  هم هر دم حال مرا میبینی
و مرا میپایی
ولی ترس!
این واژه بیرحم، مرا میلرزاند
تو که می بینی به جان آمده ام
تو که میدانی درونم قافیه اش را باخته
تو که می دانی !!
با من حرف بزن
به من بگو...
آیا
    اینجا...             امن است؟

همین عنوان را در کوچه های بغلی  بخوانید… چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) ، یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) ، وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) ، بوی باران عطر خاک (باران سادات) ، پرسه خیال (رضوان پری) ، میثاق ( زینب حیدری) ، انتهای بیراهه (ف@طمه) ، حرف های نزدیک ( mEmol ) ، ترخون (مهدی زرین قلم) ، پنجره ( محمد رضا) ، منتظر پرواز ، طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) ، بی تو با تو بودن (سحر،طه) ، مینی تاک (هانیه) ، ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) ، سین عین طا ، جشن بارون (نسرین) ، سپیده دم (محمد مهدی قاضی) ، روزهای من (یک بنده ی خدا) ، روزگــــ شل.غم ـــــار (محمد) ، پسر خاک (ساجد) ، نامه ها (امید حق گویان) ، ما که رفتیم (محمد) ، ملکه نیمه شرقی ، .:ساعت ۲۵:. ، سردار ، به همین زودی (مهشید) ، دری وری های یک کیبورد به دست ، صور اسرافیل (زهرا) ، خانوم مهندس می نویسد ، به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر )

+ خدمتتان عرض شود مدتیه  که میبینم  دوستانم در طرح کوچه پس کوچه ها شرکت می کنند. خب از یه طرف منم حسودیم شد. گفتم مگه من چی کم دارم که تو این طرح شرکت نکنم؟! جوگیر نیستم که هستم! روانی نیستم که بازم هستم! خلاصه اولین پست کوچه پس کوچه ها رو گذاشتم. البته من زیاد ذوق ادبی ندارم امیدوارم قشنگ از آب دراومده باشه و منظورم رو تونسته باشم برسونم.
+ لینک های بالایی رو گذاشتم که برید پست های مشابه را ببینید و احیانا مقایسه کنید. همسایه های من هستنالطفا بخونیدشون.
+ گاهی آدم یه کتابهای میخونه که در ذهنش ماندگار میشندhttp://www.blogsky.com/images/smileys/029.gif. کتاب "بادبادک باز" (خالد حسینی) به نظرم از این جمله است. به صفحه 50 رسیدم.

بعدا نوشت: لطفا این را مطالعه بفرمایید: یادداشت میهمان

۰۷ مرداد ۹۰ ، ۱۶:۳۰ ۳۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

نماز جمعه

حاج آقای اَخَوی عزیز! خداوند باری تعالی (اللهم صلی علی مٌحمّــــــــد وآل مٌحمّــــــد و عجل فرجـــــــهٌم) روزهای جمعه را تعطیل فرمودند که شما و امثال شما تشریف ببرید نماز جمعه نه اینکه خدای ناکرده به آشنایان و فامیل سر بزنید و مهمانی بروید!

+ همینجوری خورد به ذهنم

۰۷ مرداد ۹۰ ، ۱۴:۳۸ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

ساختمان پزشکان

  یکی از دوستانم بهم گفت روحیات و اخلاقم خیلی با روحیات دکتر نیما افشار (سریال ساختمان پرشکان) شباهت دارهhttp://www.blogsky.com/images/smileys/025.gif دوستان دیگه ای هم با یک خنده مشکوکی حرفهاش رو تایید کردندhttp://www.blogsky.com/images/smileys/006.gif خواستم بپرسم نظرتون درباره دکتر نیما افشار چیه! چون من که زیاد ندیدمشhttp://www.blogsky.com/images/smileys/015.gif. آخه وجه شباهت من با اون در چه مواردیه؟http://www.blogsky.com/images/smileys/026.gif تازه واقعا شبیه اونم؟http://www.blogsky.com/images/smileys/002.gif
۰۷ مرداد ۹۰ ، ۰۶:۵۳ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

نقد روز 2

علت عدم موفقیت جنبش سبز چه بود؟

سر نوشت: نوشتن درباره مسائل سیاسی کمی سخته. من قصد ندارم چیزی در بحث سیاسی را رد یا اثبات کنم. و البته خودم رو به هیچ وجه در حدی نمی بینم که این کار را بکنم. ولی آدم بی طرفی هم نیستم. به هر حال من باوری دارم ولی در این باور سوالی بزرگ نهفته. که به عقیده من بعد 2 سال و اندی این سوال مهمترین سوالیه که باید طرفین بهش پاسخ بدند.


قبل از هر چیز باید درباره فرض سوال به توافق برسیم. و اون اینه که جنبش سبز نه تنها به هیچ کدام از اهدافش نرسید بلکه الان تقریبا به صورت کامل شکست خورده.

خب چرا اینجور شد؟ در حالی که تمام قدرت های دنیا مادی و معنوی ازش حمایت میکردند. از ایالات متحده و قاره اروپا بگیرید تا عربستان سعودی و مصر سابق. صدها سایت مهم جهانی و بزرگترین شبکه های ماهواره ای بگیرید تا میلیون ها دلاری که کنگره آمریکا برای حمایت از جنبش تصویب کردند. کار ندارم با چه هدفی این حمایت ها رو کردند. ولی چیزی که هست هزینه که برای موفقیت جنبش سبز خرج شد به تنهایی میتونست تمام دیکتاتورهای عالم رو نابود کنه. به تنهایی میتونست  سراسر اروپا رو به هم بریزه. در عرض 2 روز 1 میلیارد و نیم انسان خبر کشته شدن دختری در تهران، توسط جمهوری اسلامی (!) رو شنیدند. صدای جنبش به تمام دنیا مخابره شد. اینها بماند، تمام احزاب سیاسی ایرانی از سلطنت طلبها بگیرید تا کمونیستها و تا مجاهدین خلق که مد شده اون ها رو مافقین صدا کنند (البته ظاهر و باطنشون یکیه، نمیدونم چرا بشون میگن منافق!) از عبدالمالک ریگی بگیرید تا تروریست ها و هرچی حزب مخالف نظام. تازه رهبری جنبش توسط افرادی صورت میگرفت که میشه گفت 24 سال تمام مسئولیت ها دست خودشون بود. از وزارت اطلاعات بگیرید تا چند دوره ریاست جمهوری و ریاست مجلس و خلاصه آدم هایی که ختم سیاست اند. این ها رهبران جنبش بودند!

به حدس خودم بیشتر از 60 درصد دانشجوها طرفدار جنبش بودند. اکثر هنرمندان سینما و اکثر اون هایی که رسانه در اختیار داشتند. جنبش برای موفقیتش دست به هر کاری زد همه با تمام وجود مایه گذاشتند. خیلی انرژی صرف کردند. خون دادند و خون گرفتند سوختن و سوزوندند، و خلاصه همه چیز جور بود! پس گره کار کجاست که حتی نتونستند یک انقلاب مخملی راه بندازند؟ حالا بماند انقلابی شبیه به انقلاب 57 یا انقلاب مصر بلکه حتا یک امتیاز کوچیک هم از نظام نگرفتند! و حتا تر نتونستند مانع از موفقیت نظام در پیشبرد اهدافش بشند!


ته نوشت: بیاید بجای اینکه صورت مسئله رو پاک کنیم و یا دست به توجیه بزنیم منظقی تر و بدون تعصب فکر کنیم. نظرات آزاده و هر کس هر چیزی که به ذهنش برسه بگه. فقط خواهشا بدون تعصب. من منتظر جواب شما هستم. البته عقیده خودم رو در پاسخ به این سوال در پست دیگه ای خواهم گفت.

۰۶ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۴۵ ۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

عشق و نفرت

وقتی که در نروژ اون عملیات تروریستی صورت گرفت مسئولین اروپایی و بعضا آمریکایی بلافاصله گفتند کار مسلمونها بوده. بعد فهمیدند که نه بابا کار یه مسیحی تند رو بوده. وقتی دانشجوی ما در تهران ترور شد بلافاصله مجلس بیانیه داد که کار خود آمریکای بی تربیته. از قضا در همون حین بوده که وزیر اطلاعات گفت هنوز معلوم نیست این ترور کاری کیه و چرا صورت گرفته.

عشق و نفرت همیشه باعث تند روی و یا کند رویه. باعث زود قضاوت کردنِ. خیلی سخته که ببینی یک شخص یا یک گروه بدون توجه به احساساتشون قضاوت کنند و منطقی برخورد کنند.


پ.ن: شنیدی که میگن کسی که زود به زود پست جدید بذاره حالش خوب نیست؟

پ.ن: گفتم چو بیای غم دل با تو بگویم. دیر رسیدی دیگه بت نمیگم.

۰۵ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۵۳ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

قانون

توجه                                                                                                                             توجه

1. به مناسبت نزدیک شدن ماه مبارک رمضان و همچنین جهت رعایت شئونات اسلامی از این پس قانون تفکیک جنسیت را در کامنت باکسمان اجرا میکنم. افرادی که این قانون را رعایت نکند را به چیز های خیلی بدی محکوم میکنیم. 

2. رعایت حجاب اسلامی قبل از ورد به وبلاگ خیلی خوب است.

3. اینجا خانه من است. خانه من هم خانه خداست. پس لطفا با وضو وارد شوید.

4. استقاده از تصاویر مبتذل در کامنت ها از جمله :  و  فقط با پرداخت هزینه قبلی ممکن است. در صورت مشاهده به سرعت سانسور میشود.

5. کامنت خصوصی دخالت به امور خصوصی بنده است. لطفا بدون هماهنگی با بنده خصوصی نشوید. 

6. کامنتهای تبلیغیاتی متاسفانه حذف میشوند.


پ.ن: نمیدونم چرا دیگه برام مهم نیست که چرا بعضی ها به وبلاگم سر نمیزنند.

پ.ن: از وقتی که کادر برنامه فیتیله جمعه تعطیله عوض شد دیگه نگاش نکردم و بلکه اون رو تحریم کردم.

۰۵ مرداد ۹۰ ، ۱۱:۳۶ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

تصادف

بالاخره نفرین های بعضی از دوستان کارساز شد

امروز در حین رفتن به کتابخانه همیشگیم یک عدد پژو پارس با بنده تصادف کرد.

هر چند که آرنج و زانوی پام کمی صدمه دیده و جدیدا دارم حس میکنم  انگشت سبابم هم کمی مو  برداشته ولی بدجوری هم به غرورم برخوردِ چون این اولین باری بود که تصادف میکنم.

به هر حال هنوز زندم ولی سوالی ذهن منحرف منو مشغول کرده؛

 اگر مدیر وبلاگ یا سایتی یا اصلا خود من دیار چیز رو لبیک بگم انوقت چطور میشه یعنی؟ مثلا چطوری دوستان مجازی مطلع میشند؟ بعد این وبلاگه تکلیفش چیه؟ یا اصلا از کجا معلوم دوستان وبلاگی که یهو غیبشون زد و دیگه ناپدید شدند شهید نشده باشند؟

۰۴ مرداد ۹۰ ، ۱۳:۴۲ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری