وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

بی حرفی (۲)

حرف مفت نزن | آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است | حرف حرف میاره | چند کلمه حرف حساب | و من الناس من يعبد الله علي حرف | حالا اون یک حرفی زد تو چرا جدی میگیری | حرف دلت را راحت بزن | کرده ای تاویل حرف بکر را | باید بتونی حرفت رو ثابت کنی | با کتک به حرف بیارش | حرف مرد یکی است | این یعنی حوصله حرف زدن ندارم!

+ سنجاق شد به پست قبلی
۱۹ خرداد ۹۱ ، ۱۶:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

بی حرفی (۱)

 با امروز دقیقا شش ماه از عمر مکتوب میگذره. در طی این زمان کوتاه، امروز برای اولین باره که بلاگفا را باز میکنم ولی اصلا حس مطلب گذاشتن را ندارم :دی

+ اصلا یجوریم، یک حال بی حالی دارم!
+ از همتون ممنونم که تنهام نذاشتید.
۱۹ خرداد ۹۱ ، ۱۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

مکتوب؛ بنیانگذار مکتب "مکتوبیسم" است

۱.   در دنیای واقعی خواندن را به نوشتن ترجیح میدم طوری که خیلی کم میشه قلم و کاغذی به دست بگیرم و مطلبی را بنویسم، ولی در دنیای مجازی ترجیح میدهم بنویسم تا اینکه بخوانم. و این بی ربط نیست به اینکه اسم وبلاگم را مکتوب گذاشتم.

۲.   دلم خیلی تنگ شده. دلم برا خیلی ها تنگ شده، خصوصا اونهای که یار غار من بودند. دوستانی که در تلو تلو های اول همراهیم کردند. حالا شاید از بین اون بیست یا سی نفر اول، یکی دو نفر باقی مونده باشند. راستشو بخوای به نظرم کسی نمیتونه جای اون اصحاب اولین را بگیره. خیلی دلم براشون تنگ شده، همشون. خیلی دلم گرفته (-_-)

۲۷ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

این روزها...

قبل از هرچیز میخواهم اعتراف کنم بلد نیستم با واژه های رنگارنگ بازی کنم. میخواهم اعتراف کنم هوا اینجا سرد است. میخواهم خودم را رسوا نکنم ولی نمیشود. نمیشود از چیزی نوشت که جرئت نوشتن را از آدم میگیرد. میخواهم اعتراف کنم که چه در اینجا و چه هر جای دیگر خجالت میکشم اعتراف کنم. بس است دیگر، زیادی اعتراف کردم./ خوشبحال بعضی ها... چه ساده از احساس خود سخن میگویند. اصلا در سردر وبلاگشان تصویر یک قلب میگذارند. و یا شاید هم دخترکی در آغوش یک کفتار پیر! و اسمش را میگذارند عشق./ علی این روزها چه ساده دلت میگیرد. ردش را میتوانم از امیر بگیرم که همین چند روز پیش دیدمش و هنوز خودم هم نفهمیدم چه جفایی در حق این دل کرد. یا آرشی که بیشتر از مرگ محمد از من اشک گرفت. بگذار امین احمق نفهمد که در نبودش من هم بغض کردم. حالا که که با این طعنه ها دلت آرام میگیرد ای تهمت ها مرا دریابید! دیگر نه تو و نه هم مسلکانت شایسته دلتنگی نیستید. ولی وقتی دیدم سیاوش هم ترجیح داده که دیگر نباشد، بیشتر دلم گرفت./
+ علی... این روزها چه ساده دلت میگیرد. هر چند که بهتر است به کسی نگویم که دل داری.
+ تیراژ را میبندم چرا که بدون مجوز چاپ میشود.
+ هر لحظه امکان دارد این مطلب حذف شود. خب دل است دیگر! منطق سرش نمیشود.
۱۴ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری