وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۸۹ ثبت شده است

ای حرمت ملجأ درماندگان ... دور مران از در و راهم بده ...

اینجا مشهد است! ساعت 2 و 30 دقیقه بامداد! بیست و هفتم اسفند ماه. و من ثبت واژه های مهم ذهنم را به نوشتن مطلب جدید ترجیح میدهم.(پست به آینده)


طوفان واژه ها

قلم های شکسته... ثبت نام یارانه ها... اینترنت پر سرعت... ویکی لیکس... میدان کاج... 200 هزار تومان بدهی... میدان تحریریه... حسرت قهرمانی... طوفان گرد و خاک... قالب جدید... پاس گل آقای مورالس... رمز عبور... تحمل قیافه ناراضی من... نماز شکسته... ساعت 25 شب... شریعت شریعتی... هوای سرد... شیعه کشی عادلانه... پشت نگاه هرزه مردم سر تا پا دروغ... فرماسونری... قطعه 26... جدایی نادر از سیمین... پیامک نوروزی... خدایا شکرت که سال 89 رو پیش امام رضا شروع کردم و پیش امام رضا تمومش کردم. حساس ترین سالی که تا حالا گذرونده بودم 88 بود. گمون کنم 90 از اون هم خیلی حساس تر خواهد بود. ضمنا این سال مشخص میکنه آینده ام چه خواهد شد. پس واژه های بعدی احتمالا خیلی مهمتر باشند. کنکور90... طرح سازان آستانه... رسانه ... دانشگاه... حقایق بدون عنوان... خدمت سربازی... جهان 2012... و حرف اول و اخر: ع ش ق........


1. چه حسی داری؟ بهم بگو

2. زیارتم قبول!

3. این چیزایی که تو ذهنته همه ی حقیقت نیست! در طرف مقابلت دریایی هست که واردش بشی میفهمی که تو خیلی چیز ها اشتباه کردی. منتظر یک چیز مهمی باش. که زندگیتو متحول میکنه. (مخاطب خاص نوشت)

4. خداوند...

خدا جون ممنونم ازت. تنهام نذار. خواهش میکنم!

بعدا نوشت: دیروز (۳ فروردین) تولدت بود. تویی که بی نظیری. تولدت مبارک
۲۹ اسفند ۸۹ ، ۲۳:۲۵ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

اینجا ایرانه لعنتی! شوخی نیستش...

مکان های عمومی جای مناسبی برا عشق بازی و سکس نیست! اصلا...  http://www.blogfa.com/cmt/images/8.gif


پ ن: ایراد نداره اعتراضات به کف خیابون ها کشیده بشه. ولی شهوتتون رو به کف خیابون ها نیارید لطفا!

۲۱ اسفند ۸۹ ، ۱۴:۳۰ ۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

تقلب بزرگ

به نام خدا

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدا هر جک و جونوری که به ذهنت برسه تو مدرسه راهنمایی دهخدا بود. از بسیجیایی که از خدا هم حزب الهی ترند تا دانش آموز نمای(!) سیگاری و خلافکار. از تیزهوش های نابغه بگیر تا یه نفر که 6 ساله هنوز سیکل نگرفته بود. مدرسه خیلی شلوغی بود. مثلا کلاس (3/3) ما نزدیک 40 نفر دانش آموز داشت. من 3 سال تو اون مدرسه درس میخوندم و بخاطر موفقیت هایی که اونجا داشتم همه میشناختنم. بالاخره من اون سال تصمیم گرفتم تو انتخابات شواری دانش آموزی شرکت کنم بلکه بتونم کمکی هم به وضعیت مدرسه بکنم. طبق تصوری که داشتم احتمال زیاد میدادم که تو انتخابات نفر اول بشم. یعنی مطمئن بودم. رای گیری تموم شد. از بد حادثه شمارش آرا رو به چند تا از  بچه های بسیج سپردند. که در اون شمارش آرا من به شکل شگفت انگیزی نفر سوم شدم!!! (شایدم بیشتر! دقیقا به یاد ندارم) خلاصه بگم که بدجور جا خوردم. یکی از همون آقایون که از دوستان من هم بود شده بود اول با 133 رای! حقیقتش داشتم از حسادت میترکیدم! آخه اون اولین سالش بود که وارد اون مدرسه شده یود. چنین چیزی ممکن نیست آخه! خود مدیرمدرسه هم به شک افتاد. منم رفتم بعضی از شنبده هام رو به گوشش رسوندم. و گفتم ای  آقا این انتخابات همش اشکاله! همون آقایی که تو شمارش آرا بود اول شده! معلوم نیستش دست به چه جنایت هایی زده! بالاخره مدیر(خیلی دوستش دارم و فامیلش فتاحی هست) میره همه آرا رو جمع میکنه و میسپاره به چند تا دانش آموز بی طرف از اون تایم. آرا بازشماری میشند و نتایج آرا کلا متحول میشه! مثلا اونی که اول شده بود میرسه به اعضای علی البدل و من با اقتدار تمام با کسب حداکثر آرا (حدود 110 رای) به جایگاه واقعی خودم میرسم و مسئول شواری دانش آموزی میشم.

 

آخر سال تحصیلی:

-          علی! این همه برا انتخابات دانش آموزی خودت رو خفه کردی  (با عرض پوزش) چه گهی خوردی؟

-          مگه چرا؟ چی شده مگه؟

-          امروز که مثل همیشه دیر اومدی مدرسه و نبودی ببینی معاون چطور پتتو ریخت تو آب    گفتش که از اول سال تا حالا یک جلسه خشک و خالی شورای دانش آموزی هم برگزار نشده! ینی یه جلسه هم نذاشتید؟ خوبه حالا من به نشانه اعتراض خودم رو جلوی در مدرسه آتیش بزنم؟!!!

 امضا: داداش علے

 

چیز نوشت: سال بعدش اون مدرسه نوسازی شد. مکانش مرکز شهره.


1.  این پست صرفا ذکر یه خاطره است و اصلا به مسابل سیاسی ربط نداره!  گفته باشم!!

2. وجدانم هنوز درد میکنه!

3.  وعده های بی سرو ته / دوستت دارم های دروغ
۲۱ اسفند ۸۹ ، ۰۹:۵۲ ۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

زن بودن ممنوع

صفرم:  من شدیدا طرفدار حقوق از دست رفته خانم ها هستم. و این پست ویژه خانم هاست. و تقدیم میکنم به فمینیست های محترم.

یکم:  یعنی چه تو این کشور این همه به زن توهین میشه؟ مگه خانم ها آدم نیستن! معنی نداره!

دوم:  یعنی چه زن ها حق ندارند برن سربازی؟ مگه زن ها چی کمتر ازمرد ها دارند؟ آخه این چه توهینیه به مقام خانم ها؟ تازه باید کچل هم بکنند! الکی نیستش که!

سوم: این چه قانونیه که مرد ها حق دارند خارج از خونه کار بکنند ولی خانم ها باید تو خونه بشورند و بسابند؟ از این به بعد باید مرد ها تو خونه کار های خونه بکنند و خانم ها برن بیرون کارهای سخت انجام بدن تا ثابت بشه زن ها هم مبتونند کارهای سنگین انجام بدن!

چهارم: ابن اصلا درست نیست که طبق قوانین ایران مرد موظفه به زنش خرجی بده (نفقه) در حالی که تو کشورهای اروپایی زن و مرد هر دو وظیفه دارند بیرون خونه کار کنند! (بچه ها هم گور پدرشون! میدیمشون به یه پرستار تربیتشون کنه)

پنجم: این ظلمه به زن که نمیتونه قاضی بشه و همچنین نمیتونه با مجرمین سروکله بزنه ومتعاقبا از رشوه خواری محروم بشه!!

ششم: ...

 

پی نوشت:

  1. نه مرد به تنهایی موجود کاملیه و نه زن. هر دو وقتی کامل میشن که در کنار همدیگه باشند.
  2. زن قلب خانه است و مرد مغز خانه. و همچنین زن قلب جامعه است و مرد مغز جامعه.
  3. وقتی به زن میگی که عقل تو نصف عقل مرده بهش توهین نکردی. همینطور که وقتی به مرد میگی عاطفه تو نصف عاطفه زنه به مرده توهین نکردی.
  4. البته گاهی یه خانم طوری از خودش لیاقت نشون میده که با وجود یک مرد زنه مدیر و رهبر مبشه. مثل حضرت زینب که مدتی رهبر شیعه بودند.
  5. فمینیست یعنی زن حق نداره زن باشه. و باید باهاش مثل بک مرد برخورد بشه. و از همون حقوق مرد بهره مند بشه و همون تکالیفی که به عهده مرد محول شده رو به  زن محول کنند.  چون از نظر فمینیست زن یعنی موجود ناقص الخلقه و مرد یعنی موجود کامل.
  6. جدیدا متوجه یه چیزی شدم. اونم اینه که نماد زنان فمینیست با نماد شیطان پرستی خیلی شبیه اند.
  7. این نگاه من بود. نسبت به جامعه زنان ایرانی و فمینیست.


بعدا نوشت: زن ناقص العقل نیست. احساساتش غلیظتر از تعقلش است. طبیعا زود احساساتی میشوند و نمی توانند درست فکر کنند و درست تصمیم بگیرند.

۱۷ اسفند ۸۹ ، ۰۹:۵۰ ۲۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

یک عالمه حرف است که باید بزنم! ولی انگار...

«من یک انسان بی نظیری هستم! تفکرات فوق العاده ای دارم! شک نکن در همه چیز از شما سر ترم! هوشی که دارم تکه! ضریب هوشیم خیلی بالاتر از تو ِ. حتی از لحاظ ظاهری خیلی خوب تر از تو ام! قد و هیکلم، قایفه ام، صدام، استیل اندامم کلا همه چیزم دختر کشه!!!! و تو در مقابل من هیچ چی نیستی! تو اصلا چی حالیته؟ چی بارته؟ بلدی حرف بزنی اصلا؟ بلدی بنویسی؟! می خوای سر چی با من بحث بکنی جوجه؟ تو سیاست حالیته؟ منطق حالیته؟ می خوای منو قانع کنی؟ و....»

این حرف ها رو از تو نگاهش خوندم! از لابه لای حرف هاش فهمیدم! از طرز صحبت کردنش! از رفتاراش با بقیه! همین جا بود که بحث رو باش قطع کردم. ادامه ندادم. رابطه مو باهاش کم کردم. نمی تونم با آدم های مغرور کنار بیام. سخته!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


+ (ترياگ براي قلب خوب است) یکی اینو تو گوگل سرچ کرده و وارد وبلاگم شده

+ ادامه مطلب ویژه دوستانیه که خیلی گل اند

ادامه مطلب...
۰۹ اسفند ۸۹ ، ۰۸:۳۰ ۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

باز هم همان حکایت همیشگی


وجودم را غم گرفته

آتش گرفته

بغض گلویم را گرفته

دلم گرفته

گــــــر فــــتـــــه

                     ــ شدید ــ

از اینکه رفتی ...

                   ــ ناگهانی ــ

در دل من

                        ... در دل خاک

.

.

.

قطرات اشکم تقدیم به همه شما

.

.

ادامه مطلب...
۰۵ اسفند ۸۹ ، ۲۰:۲۹ ۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

عنوان ندارد متاسفانه!


   تو هیچ وقت آدم نمیشی! آخه احمق بیشعور!

   این چه طرز صحبت کردن با بزرگتره؟

   دیوونه عوضی! چند بار بت گفتم به عموت نگو تو!!!

   احمق آبرومونو بردی جلو عموت!

   تو اصلا مغز تو اون کله پوکت داری؟ کی می خوای آدم بشی؟

   خجالت بکش حیون اینطور به چشام زل نزن!

   کثافت [بیییییب] آشغال عوضی!

   سرت بنداز پایین تا نیومدم قد یه الاغ کتکت بزنم!

   و...


   +  گرفتی مطلبو؟

   +   


۰۴ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۳۶ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

صادق هدایت

وای به حال مملکتی که من بزرگترین نویسنده اش باشم. صادق هدایت


ــ  آره واقعا!

ــ  حالا کی گفته شما بزرگترین نویسنده این مملکتی؟ ما به این میگیم خودشیفتگی!

۰۴ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۲۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

سخنی با شما

+  این پست موقتیه! بعدا حذفولیده خواهد شد! (البته شاید حذفولیده نشود! بستگی به حسش دارد که بیاید یا نیاید!)
ادامه مطلب...
۰۴ اسفند ۸۹ ، ۰۷:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

اعدام!


     اینکه بعضی ها بعضی دیگه رو به مرگ محکوم میکنند رو شدیدا محکوم میکنم! همین


ــ حرف دلتو با من راحت بزن! ما با هم دوست میمونیم. مطمئن باش!

۰۱ اسفند ۸۹ ، ۱۵:۰۰ ۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری