وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

۲۱ مطلب در آذر ۱۳۹۰ ثبت شده است

نخست؛ ياهو

از سایت یاهو خوشم میاد چون تنها سایته خارجیه که به نام او شروع کرد (:

پس، به نام او؛ يگانه آفريننده مهربان

۱۸ آذر ۹۰ ، ۱۰:۰۶ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

دوربین، صدا، تصویر، حرکت

تیتراژ آغازین: حدود ۲۰ کودک شاد و سرزنده در این سفر حسین را همراهی می کنند. در مسیر سرگرم بازی اند. شوخی و خنده بر لبان همه جاری بود. و بیش از همه دیدن شگفتی ها طبیعت در مسیر خستگی سفر را ازتنشان خارج میکرد.

          سکانس اولـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لوکیشن: خیمه بزرگ ساعت 25 شب...

شات اول: نشستی صمیمی و عاشقانه که تاریخ به خود ندیده بود. همه آرام و با نشاط گردهم نشسته اند. حسین گفت فردا هر که با من بماند یا شهید می شود و یا اسیر، حاضرین لبخندی زدند و اشک ذوق در چشمانشان نمایان شد. حسین گفت هر که میخواهد برود از تاریکی شب استفاده کند که من بیعتم را از همه برداشتم. لبخند بر لب همه خشکید و اشک از چشمانشان جاری شد.

          سکانس دومـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لوکیشن: صحرای کربلا، جمعیت سپاه یزید بین 30 تا 200 هزار نفر. و در مقابلشان 145 نفر

شات دوم: سپاه حسین در چند حمله شکست میخورد. عده زیادی به شهادت میرسند. وقتی که همه باور کردند که راهی برای نجات جان حسین نیست برای پیشمرگی حسین سبقت میگرفتند. در این بین مادری پسر نوجوانش را آورده و با عجز و التماس از حسین میخاهد به او اجازه جهاد دهد. حسین که راهی نمیبیند میپذیرد. نوجوان وارد میدان میشود. رجز میخواند: امیری حسین و نعم الامیر...

برداشت: عاطفه و محبت حسین بی نظیر بود. علی اکبر تشنه و خسته بازمیگردد و طلب آب می کند. و حسین که آب ندارد لبهای فرزند 28 ساله اش را می بوسد. صحنه ای که شاید هیچ جوانی به این سن از پدرش ندیده باشد.

برداشت: حماسه سرایی عباس، عباس! مردی که در شجاعت سرآمد بود. او دانشمندی بود که به مرد جنگی شهره بود. ولی در طول داستان کربلا کوچکترین انتقاد و حتاتر پیشنهادی هم به روش حسین بن علی نداشت. او به ولایت الهی امامش ایمان داشت. حالا قرار است وارد کاروزار شود. چند شب است خواب به چشمانش نیامده. و زودتر از دیگران لب به آب نزده. اکنون در معرکه است و میخواهد آبی به کودکان حسین برساند. در مبارزه دست راستش را از دست میدهد فی البداهه شعری بر زبانش جاری می شود؛ والله ان قطعتومو یمینی ... " به این میگویند ذوق هنری"

شات سوم: مهمترین دغدغه سپاه یزید بعد از کشتن حسین به دست آوردن غنائم جنگی است. برای غارت به خیمه های حسین حمله ور شدند. در این حال اولین چیزی که به ذهن هر موجودی میرسد این است که از دستشان فرار کند. ولی هیچ یک از کودکان و بانوان حرم حرکتی نمیکنند تا زینب از امامش که در بستر بیماری است کسب تکلیف کند؛ پاسخ می آید علیکن بالفرار... "انگار ولایتمداری در گوشت و پوستشان حل شده است"

شات آخر: ذوالجناح به پشت خیمه ها می رود، اشک در چشمانش نمایان است. سرش را بر سنگ میزند. این اسب آموزش دیده است. به فردی که سوارش می شود وفادار است، سرش را به زمین میکوبد و شاید هم میگوید: من ننداختمش زمین... ساعتی دیگر جان میدهد.

تیتراژ پایانی: کاروان اسرا بعد از یک سال و اندی (و به روایتی چهل روز) به مدینه بازمیگردند. تصویر کودکانی که در این سفر نمره انظباطشان بیشتر از ۲۰ بود عجیب است. فقط چهار کودک باقی مانده به نظر می آید ده سال پیرتر شده اند.

قضی الامر

یجور دیگه: اولین راویان کربلا که مقتل ها از زبان اونها نوشته شده از سپاه یزید بودند. و این ها همیشه به دنبال خطایی بودند. که از کاروان حسین در تاریخ ثبت کنند. مثلا کودکی نافرمانی کنه و یا به کسی جسارت کنند. ولی ما رایت الا جمیلا برای همه بوده حتی دشمنان حسین

به یه زبون دیگه: اسلام بوسیله پیامبر اعظم حادث شد و بوسیله حسین بن علی تا پایان تاریخ ماندگار شد. میخواهید دین شیعیان را بشناسید داستان کربلا را بخوانید. هر چه که پیامبر بوسیله وحی به زبانش جاری شد حسین عملیش را در تاریخ ثبت کرد. کربلا نمایشگاه عملی اسلام است. هر چه میخواهید در داستان کوتاه کربلا پیدا می شود، از حج تا جهاد، از امر به معروف تا نهی از منکر، از نماز تا روزه، از عشق تا گذشت تا تعقل و دور اندیشی. از ولایتمداری تا مهربانی و محبت به همدیگر، از تولی تا تبری، از توبه تا بخشش، از جنگ آوری و شجاعت تا معنویت و شب زنده داریو تا غیرت اسلامی، از وفاداری تا امانتداری و تا تمام خصلت های پاک انسانی. باز هم به من میگویی در هزار و چهارصد سال پیش به دنبال چه میگردم؟ باز هم میگویی افرادی که آرمانهای حسین را لگد مال میکنند را مظلوم بدانم و برایشان جانفشانی کنم؟

هیهات من الذله...

۱۶ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۳ ۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

وعده ما فردا...

١٠ / ١ / ٦١  هـ . قـ

۲۱ / ۷ / ۵۹  هـ . شـ

13 / 10 / 680     AD

مصادف با چهارشنبه از ساعت ٩ صبح تا ۴ بعدظهر در صحرای کربلا. حضور همه انسان ها الزامی است. 

غیبت هر فرد به هر عذر و بهانه ای به منزله انصارف از لباس انسانیت می باشد.

توجه: عواقب و مسئولیت عدم شرکت در این برنامه به عهده خود فرد میباشد و روزگار هیچ مسئولیتی را نمیپذیرد.

نکته مهم: در انتخاب جبهه دقت بفرمایید. دشمن زیرک است!

پی نوشت: مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد.

۱۴ آذر ۹۰ ، ۱۱:۲۳ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

کوفه، عشق، علمدار

  13 تیر 89

١. چرا از بین تمام جامعه اسلامی فقط مردم کوفه برای امام حسین(ع) نامه نوشتند؟
٢. چرا در زیارت عاشورا سه بار به فرزندان امام حسین(ع) اشاره میشه ولی هیچ اشاره ای به نام ابالفضل(ع) نمیشه؟
٣. چرا معمولا عشق و عقل رو در مقابل همدیگه نشون میدن؟

پی نوشت: خیلی وقته که جرئت نوشتن چراهام رو نداشتم.

ته نوشت: وقتی داستان کربلا رو میخونم یا میشنوم خیلی دلم میسوزه. 

این را دانلود کنید: فونت علی

۱۳ آذر ۹۰ ، ۱۳:۰۰ ۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

کربلا اینجاست

http://shahnematollahi.persiangig.com/koocheha/koocheha.28.jpg

نه عزیز دلم. اینجا کربلا نیست. کربلا بهشت اعظمه. نمایشگاه عجایب عالمه. هیچ جا مثل کربلا نیست. و همینطور هیچ روزی مثل روز عاشورا نیست.

      همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید:
     چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) / یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) / وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) / بوی باران عطر خاک (باران سادات) / پرسه خیال (رضوان پری) /  میثاق ( زینب حیدری) / انتهای بیراهه (ف@طمه) /حرف های نزدیک ( مرمری) /  ترخون (مهدی زرین قلم) / پنجره ( محمد رضا) / منتظر پرواز /  طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه) /  بی تو با تو بودن (سحر،طه) / مینی تاک (هانیه) / ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) / سین عین طا / جشن بارون(نسرین)  / روزهای من (یک بنده ی خدا) / رضــا دل(محمد) / پسر خاک (ساجد) / نامه ها (امید حق گویان) / ما که رفتیم(محمد) / ملکه نیمه شرقی / .:ساعت ??:. / به همین زودی (مهشید) / دری وری های یک کیبورد به دست / صور اسرافیل(زهرا) / خانوم مهندس می نویسد / به قلم آنها که به بهشت نمی روند ( سحر ) / پرسش های علی ( علی) / زنبور ( علی ) /امروزه / خدا - عشق - امید ( زهرا ) / دلواپسی هایم زیر باران ( یوسف ) / وب نوشت های یک دانشجو ( مرتضی طاهری ) / مرد کاغذی (ابراهیم ) / زمزمه ی قاصدک های بی خبر(زری) / امید قلب ما روزی مثال نور می آید(مرصاد) /با طعم توت فرنگی(توت فرنگی)//Always in All Ways /وبکده (فاطمه)/میدونم یکی هست که همیشه حواسش به منه (the scorpio)/فتوسنتز کرفس / رهگذر (ستاره) /دادارآباد (حیدری هائی)/پرسه در باران

۱۱ آذر ۹۰ ، ۱۷:۳۰ ۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

حرفایی که قورتشون دادم

وضعیت بعضی از روشنفکران ما خیلی اسف باره. وقتی نزدیک محرم میشه شدیدا به عزاداری های محرم یورش میبرند. و میسوزند که چرا شیعه های عزاداری می کنند. چندین شبکه ماهواره ای فارسی زبان راه افتادند فقط بر علیه عزاداری های محرم. نه اینکه بعضی انحرافات رو نقد کنند! نه. اصل عزاداری در محرم رو رد میکنند. سایت های بسیار زیادی در این ایام برنامشون فقط تبلیغات منفی علیه شیعیان میشه. در حالی که شیعه ها واسه همه این کارهاشون دلیل دارند. من نمیخوام بگم دلیل درستی دارند یا غلط. حرف من اینه که در این دنیا اتفاقات خیلی تلخی میفته چرا به اون ها پرداخته نمیشه؟ چرا این همه تبلیغات بر علیه رواج خرافه گرایی و رمالی صورت نمیپذیره؟ چرا این همه انرژی برای مبارزه با فساد در میان جوون ها صورت نمیگیره؟ در حالی که خودشون میدونند که محرم روحیه ظلم ستیزی شیعیان رو شدیدا تقویت میکنه. روحیه از خود گذشتگی و  فداکاری به مردم میبخشه. و شور نشاطی به جامعه میبخشه که در بین تمام جوامع دست نیافتنیه. و در مقابل میبینیم وقتی یک رفتارهایی واپس گرایانه در دل اروپا رخ میده که هیچ منطقی نداره نشانه تمدن اون ها نشون داده میشه. بعد با همین پزهای روشنفکری میان روبرومون که چرا برا یک حادثه ای که در هزار سال پیش رخ داده عزاداری میکنید میگیم مثلا به فلان دلیل. خب! چطور مگه؟ میگه اروپایی ها مسخرمون میکنند. بذار مسخره کنند! بذار خوششون نیاد! مگه ما از کارهاشون خوشمون میاد؟






 
در اروپا کارهای زشت و حتی بعضا وحشیانه به مانند این بسیار زیاده. ولی هیچ جایی نشنیدم به صورت جدی نقد بشه!
تصویر سمت راست جشنواره مبارزه با گوجه است! و بالایی گاو بازی!
جالبه بعد در ایران این تصاویر را با عنوانی مهیج استفاده میشه ولی چند اتفاق تلخی که خیلی معدود در بین بعضی جوامع شیعیان صورت میگیره رو به قدری بزرگ میکنند که انگار  رسم عزاداری هامون اینه.
بگذریم. خدا این محرممون رو هم بخیر بگذرونه

۰۸ آذر ۹۰ ، ۰۵:۵۷ ۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری

۲ آذر ۱۳۹۰

۱.    ای که ایمان و عقیده ات را ارث برده ای. میدانی چرا به راحتی از کفت رفت؟ زیرا که باد آورده را باد خواهد برد. ایمانت را می گویم.

۲.   چرا در سینما های ما و بخصوص سینمای غرب همیشه زن را موجودی نشان می دهند که تمام هدف و آرمانش این است که خود را به مردی آویزان کند؟ انگار زنان هدف و سعادتی بالاتر از رسیدن به مردان ندارند. واقعا اینگونه است؟

۳.   در شبکه های بزرگ دنیا این بحث ها مطرح است که در عراق ایران پیروز شد یا آمریکا؟! در فلسطین چی؟ در لبنان و  افغانستان چطور؟ یا آمریکای لاتین؟ در آفریقا و انقلاب های اخیر چطور؟ درباره اعتراضات آمریکا و اروپا نظرتان چیست؟ در سوریه چی؟ جهان به دو قطب ایران و آمریکا تبدیل شده است. دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند. شک نکنید در آینده نه چندان دور سرهنگ اوباما به ایران حمله خواهد کرد. چاره ای جز این ندارد!

تکمیلی: «آيا تصور مي كنيد موضوع ايران چالش ساده اي است؟ نه هيچ كس چنين ادعايي ندارد. اين ادعا يا سياسي كاري است يا آنها نمي دانند درباره چه چيزي صحبت مي كنند» سرهنگ باراک اوباما (ده روز پیش در حاشیه نشست آسيا- پاسيفيك)

پیوند به بیرون:  شرقی غمگین

۴.   هر افراطی تفریطی در مقابل دارد. چرا که گاهی میخواهیم تندرو نباشیم کند رو میشویم. یا اینکه نمیخواهیم کند رو شویم تندرو میشویم. بهتر است به فکر شناخت هویت خود باشیم نه مقابله با هویت دیگران.

۵.   بعد از فوت استیو جابز یک جوی در وبلاگ ها به راه افتاد. در حالی که به نظرم کسی زیاد او را نمیشناخت. من هم زیاد او را نمیشناسم. ولی این را میدانم که در دنیای امروز شرکتی انحصار طلب تر از شرکت اپل نیست. مثلا یک ماوس اپل میخری باید نوت بوک اپل هم بخری! تمام قطعات و نرم افزار هایش انحصاری اند. آخر انحصار طلبی تا این حد؟

۶.  در اهواز برنامه پیاده روی دسته جمعی میگذارند بعد به حاضرین می خواهند جایزه بدهند. مجری می گوید جایزه ویژه ما 1200 سفر زیارتی به علی بن مهزیار؟!؟!!! بی وجدان لااقل قبل از ویران کردن بقعه اش این جایزه را تعیین میکردی! به قول بچه ها این مملکته ما داریم؟

۰۲ آذر ۹۰ ، ۱۰:۳۸ ۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی سواری