همگی ما در توهم عمیقی به سر میبریم.
هممون...
از دم!
+ اینو یه معتاد بهم گفت...
درباره این عکس بگم که من جای پدر و مادر بچه بودم، میذاشتم بره بیرون و در را روش قفل نمیکردم. چون اصلا خوشم نمیاد پسرم تو خونه بزرگ بشه و دوست دارم حداقل نصف روز را تو کوچه بگذرونه یعنی یه چیزی تو مایه های این. خصوصا اینکه از وجنات این طفل و دری که خودش را بش چسبونده برمیاد که هیچ تفریحی در خونه نداره. امیدوارم پدر و مادر این کودک دست از این لجبازی هاشون بردارند و به نصیحتهای برادرانه یک شخصی که اتفاقا بیست سالش هم شده گوش بدن...
+ دقیقا همچین عنوانی را میتونید در کوچه های بغلیمون بخونید.
+ جسارت کردم عنوان این هفته را کمی تغییر دادم که بگم آدم جسوری هستم
اصولا:دی