ای روح......ای روان....تابستان خود را چگونه گذراندی؟....ای عقل....ای وجدان.... لطفا کلاه خود را قاضی کن!

قدم بر سنگ فرش شهیدان..... ما را چه به سیاست......آنجلینا جولی در پاکستان......معصیت به توبه هایم خندید......سه روز تعطیلی......خدانگهدار با مرام.....حراجی اعتقادات......دمای هوا بیشتر از 50 درجه.....کاش من مثل تو هوری میشدم.......آن سوی "فاصله ها" چه خبر است.......تو ازدحام.....ملاعام......یه نانجیب....مردا بزرگ....دستا بزرگ....صورت من کوچیک.....انگشتا بزرگ....همایش خانواده.....دکان سرمایه داران.....وحشی های مدرن.....غریبی در همین حوالی......آخرین نظرات خوانندگان.....باید بچشد عذاب تنهایی رامردی که ز عصر خود فراتر باشد.......جمع اژدها چه می شود.....البته نباید زیاد پرخوری کرد......عزل چهار نفر از شورای شهر......و اینک حکایت پرسش های بی جواب......این روزها مرتب الفاظ بی معانی اشعار بی مخاطب.......سلام و صد تا سلام به شما عزیزان......بنام خدایی که همین نزدیکی هاست.......


از این به بعد منم باید ارتباط با اینترنتمو خیلی محدود کنم! تا بعد از کنکور 90. سعی میکنم بیشتر تو ایام تعطیل به وبم برسم و آپ کنم. البته شاید بعضی شبها بیام نظرات رو تایید کنم، اگه بچه محله بلاگفایی تو وبلاگ دوستان قرار گرفتی و فقط وقتایی که آپ می کنی میام و وبلاگتو آباد می کنم. (شایدم چراغ خاموش بتون سر زدم) تو این مدت سعی کردم بهترین باشم، بهترین مال من باشه و من مال بهترین ها باشم. ولی نشد. راحت تر بگم نتونستم بهترین باشم. ولی خوشحالم که با بهترین ها تو این دنیای مجازی زندگی کردم و انشاالله می کنم.


بعدا نوشت: سحرناز به جون تو مسئله فقط درس نیست! اگه من اینقدر درسخون بودم طوری که صبح تا شب یه نیم ساعت وقت نداشته باشم الان تو دانشگاه داشتم جفتک میزدم! ولی چندتا مشغله دارم و اندکی شرایط خاص خانه و زندگی به درسم اضافه شده و باعث شده کمی از این خونه ی مجازیم فاصله بگیرم! ولی خب جایی نمیرم! همین جا پیشتونم! در اولین فرصت جبران محبتاتونو میکنم!

صادقانه نوشت: آقا چرا دروغ بگم! علاوه بر مشغله ها و درس دوتا سنگ گنده افتادن جلو پام! اعصابمو بدجوری ریختن بهم!

شما هم بجای اینکه اینطور نگام کنی کامنت بزار و منو دلگرم کن!