امیدوارم روزی از نوشتن این پست پشیمون نشم...

وقتی که تو یکی از وبلاگ دوستان، اونم سردر ورودییش! با این یه بیتی برخورد کردم خیلی شوکه شدم! واقعا منو تحت تاثیر قرار داد!

ما زنده بر آنیم که آرام نگیریم!

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

اولین باری که با این یه بیتی برخورد کردم یکی از حساس ترین لحظه های زندگیم بود! چقدر حساس بود اون دو راهی سرنوشت ساز! خیلی سخت بود (همون تصویر بالایی، با امضای همون یار قدیمی). نمیدونم چرا این پست رو دارم اینجور مینویسم! نمی خوام تعریف کنم. ولی مینیویسم تا اگه ع.س یه روزی به وبلاگم سر زد بدونه من هیچ وقت جا خالی ندادم! بهتر این بود که خودتون میرفتید! بدون سر و صدا! آره حقتون رو خوردن! ولی دلیل نمیشد به 15 نفر از جمله من ضربه بزنید!    نا خواسته!  هرچند دلم می خواست با شما باشم! هر چند فلانی در حق شما اشتباه بزرگی کرد! ولی شما می تونستید برای رضای خدا! و به خاطر ما 15 نفر! سکوت کنید. ای کاش اجازه میدادید طرف مقابلتون اشتباهشو به آخر میرسوند. چون ضررش کمتر از برخوردهای شما بود. این یه واقعیته! خودتون میدونستید اون سبک حرف زدن برا ما خیلی زوده! شیرازه ما از هم پاشید، فلانی زندگیش به آتیش کشیده شد، بهترین دوستم الان دشمنمه، خیلی ها تحقیر شدن! طرف مقابلتون خورد شد تو بارش تهمت! قبل از این که به رحمت خدا بره! این جمله رو خودش بهم گفت! من اشتباه کردم! ولی حقم نبود اینطوری با من برخورد بشه! و راست می گفت.

هر چند که همین الانم به کمک شما نیاز دارم. و خیلی به کمکتون نیاز دارم. و شدیدا به کمکتون نیاز دارم. وای کاش میتونستید درک کنید که چقدر به کمکتون نیاز دارم. ولی میدونم سیم تحویلتون بریده! پس نمیگم ای کاش ...

زندگی چقدر پیچیده شده! نه؟


***



اولا خیلی شرمنده که بعضی وقتا جواب کامنتهاتون رو نمیدم یا دیر میدم! واقعا بعضی وقتا نمیرسم!

میگن بهترین دوست تو  کسیه که عیبهاتو به تو هدیه کنه! تو پست قبلی چند تا گاف خوشکل زده بودم! خیلی خوشحال شدم بعضی ها بم گفتن (از جمله توتیا و آخرین اثر) همیشه از این کارا بکنید.