عزیزی برای پست قبلی نظری گذاشت. جا داشت در حد خودم پاسخی بدم به ایرادات ایشون.

در ابتدا باید بگم ممنونم که نظرش رو راحت بیان کرد و این مایه خوشحالیه منه که بتونم در چنین مواردی با آدم های فهمیده ای صحبت کنم. بله! ما در ماه رمضان به مهمانی بزرگی دعوت شدیم. البته این لفظ مهمانی چیزی هست که بین مردم مصطلح شده که به نظر من اصطلاح خیلی خوبی هم هست. خب در این مهمانی آیا به ما خوش میگذره؟ طبق برداشت عمومی از خوشگذرانی پاسخ من "نه" هست. در این مهمانی به بنده های خدا سخت میگذرد چرا که دیگه حق نداریم از لقمه حلال هم استفاده کنیم. بعضی شبها رو بیدار میمونیم. آب که نیاز طبعیه انسانه رو اجازه نداریم بنوشیم. پس با یک نگاه میشه گفت چه مهمانی بدی! به انسان ها فشار میاره، خیلی ها مریض میشند و... .این چه مهمانی هست که حتی اجازه نداریم از حقوق اولیه و معمولی خودمون هم استفاده کنیم.

ولی ما (بیشتر خود رو میگم) چه چیزی در این ماه دیدیم که این همه دوستش داریم؟! این همه بهش احترام میذاریم؟ و اون رو با لفظ مهمانی خطاب میکنیم. آقا امین من کوچیک شما هستم ولی به نظر من نگاهت اشتباهه. به نظرم سوالت را باید اینجور اصلاح کنی که این چه خدایی هست که باید برای خوشگذرانی بنده هایش مهمانی برگزار کند؟ آیا تصور شما اینه که خدا باید فقط به فکر تفریح من و شما باشه؟ اگر قراره مهمانی خدا شبیه مهمانی انسان ها باشه پس بین خدا و انسان چه تفاوتی وجود داره؟ 11 ماه خوردیم، خوابیدیم، تفریح کردیم، خوشگذرانی رفتیم ولی چه شدیم؟ آیا انسان تر شدیم؟ یا خوی حیوانیت ما پر رنگ تر شد؟ هر چه نفسمون خواست اطاعت کردیم و هر چه بیشتر اطاعت میکردیم از روح انسانیت فاصله بیشتر میگرفتیم! در این مهمانی خدا، کوچکترین پذیرایی اکسیریه که انسانها را به انسانیت نزدیک تر میکنه. همه چیز رو گفتی ولی نگفتی چرا در این ماه آمار جرائم به شکل چشم گیری کاهش پیدا میکنه؟ چرا انسان کارش به جایی رسیده که تعبیری جز تفریح از این دنیا نداره! همین؟؟ یعنی انسان خوشگذرانی کند ولا غیر؟ آیا این توهین به مقام انسانیت نیست؟ اگر اینجوریه پس ما چه فرقی با حیوانات داریم؟ به وضعیت جامعه نگاه کنید! اکثر روشنفکر ها و دانشجویان از این قبیل با همین تعابیر کارشون به جایی رسیده که فقط به خاطر رفاه و آسایش از کشورشون جدا میشند و به پشت سرشون هم نگاه نخواهند کرد! مدتی پیش داشتم زندگی نامه دکتر حسابی رو میخوندم. در بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی ایران و در اوج خفقان رضا شاه کرسی استادی در اروپا رو ول کرد و اومد به مردم ایران خدمت کنه. به نظرتون چرا اینجوری شد؟ چرا جامعه ما شاعرانی مانند حافظ و مولانا و فردوسی دیگه نمیتونه متولد کنه؟ چرا؟ اینها کسانی بودند که از جهان تعبیری روحانی داشتند. سختی ها کشیدند تا روحشون بزرگ بشه. اینها کسانی بودند که شکم و سایر شهوات انسانی بر آنها تسلط نداشت بلکه اونها بودند که بر شهواتشون تسلط داشتند. به خاطر همین روح آزادی داشتد که به راحتی اوج میگرفت. به راحتی میتونستند از تمام دنیا خودشون رو بکنند. اگه اونهایی که رفتند جنگیدند به راحتی از جونشون گذشتند واسه این بوده که بارها تونستند پا روی خواسته های شکم و نفسشون بذارند. 

در این ماه قراره خدا انسان ها رو تربیت کنه. و من حاضرم چشم بسته دستورهای خدا رو عملی کنم. چون میدونم خدا نسبت به من دلسوزتره تا من به خودم. در این ماه مسلمون ها سعی میکنند ایمانشون به خدا رو تقویت کنند. معنویت رو در خودشون رشد بدند. اراده شون رو قوی کنند. بعد از یک سال تن پروری و راحت طلبی روحشون رو تعالی بدند. ذهنشون رو شستشو بدند. اخلافشون رو بهتر کنند. کمی به خود انسانی  شون برسند. کمی حال یتمیم ها و اونهایی که سالهاست دارند گرسنگی میکشند رو تجربه کنند. البته تجربه ثابت کرده هر چفدر هم ما برای روزه گرفتنمون دلیل داشته باشیم باز هم هستند انسان هایی که ما رو به تعصب و جمود فکری و از این قبیل موارد محکوم کنند. به هر حال در این ماه به مسلمون ها هم خوشمیگذره و هم بدمیگزره. بستگی به ایمانش داره. 

ضمنا هر کسی که بفهمه روزه گرفتن برایش ضرر داره و یا بیماره و نتونه روزه بگیره و با این وجود روزه بگیره نه تنها به وظیفش عمل نکرده بلکه کار حرامی را انجام داده.

در اخر ممنونم که راحت نظرتو دادی و از خوندن نظرت نه تنها ناراحت نشدم بلکه خیلی خوشحال شدم که باعث پر حرفی من شدی(: