ابو علی سینا :: وبلاگ علی سواری

در تاریخ ایران اشخاص خیلی بزرگی زندگی کرده اند. ولی با یک دید میشه گفت که برای ایران دو دوره کاملا متفاوت وجود داره. دوره قبل از اسلام و دوره بعد از اسلام. من درباره شخصیت های بزرگ دوره قبل از اسلام اطلاعات زیادی ندارم همینطور که میدونم خیلی از شماها هم درباره این دوره اطلاعات زیادی ندارید! در دوران اسلام ظاهرا ایران بهترین دورانش رو گذروند. در ایران شخصیت های بزرگی تربیت شدند. اتفاقات خیلی مهمی رخ داد. از جمله رسم الخط عربی وارد ایران شد و همینطور که الان در مقابل چشماتون میبیند این متن با رسم الخط عربی (البته با اضافه کردن حروف گچپژ) تایپ شده. ادبیات و هنر در ایران بسیار گسترش پیدا کرد. از جمله اون ها شعر و شاعری از زبان عربی وارد ایران شد. شخصیت های منحصر به فردی تربیت شدند. از جمله شاعر حماسه سرا حکیم ابوالقاسم فردوسی (همان بر دل هرکسی بوده دوست/ نماز شب و روزه آیین اوست. گفتم اسمشون رو اوردم یک بیت هم ازشون نقل کرده باشم بی مناسبت نیست!) و شاعران دیگری از جمله حافظ شیرازی، سعدی، مولانا و دانشمندانی از جمله ابوریحان بیرونی، ملاصدرا و... که نکته جالب اینکه همه این ها رو جزو علمای دینی هم به حساب می آرند. مثلا حافظ یک شیخ عارف بوده فقط شعر هاش معروف شدند.

+ کلماتی که قرمز شدند عربی هستند. الان دقیقا چه حسی داری؟

^{به نظرت چرا باید اینطور باشه؟}

۰۱ شهریور ۹۰ ، ۱۹:۱۲

گنجینه ی واژگان پارسی

درود بر شما

گنجینه ی واژگان پارسی

براي گسترش واژه هاي پارسي نشاني تارنگار(وبلاگ) من را به پيوندهاي تارنگار خود افزوده كنيد.

با سپاس فراوان

www.sepid1000.blogfa.com

۰۲ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۲۴

مهدیه

سلام

خب واژه های جایگزین براشون میتونی بیابی؟ بد گفتن از اینجور مشکلها چیزی رو درست نمیکنه که. شما خودت چقد بلدی زبان پارسی رو؟ خیلی ها همینو میگن ولی شاهنامه فردوسی رو بذاری جلوشون دوبار ریست میکنن.

همه چی رو باید از خودمون شروع کنیم.

۰۲ شهریور ۹۰ ، ۰۸:۰۹

تداعی

خیلی جالبه ها انهمه زدیم تو سر خودمون که اصلا عربا رسم الخط نداشتن حالا باز اومدی میگی رسم الخط عربی وارد ایران شد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در مورد دوره قبل از اسلام هم اطلاعات در دسترس هست (مشکل تینه بعضیا نمی خوان ببینن)
در ضمن اگه دوره اسلام دوره شکوفایی ایران بوده میشه بگی دوره قاجار و و اصلا همین دوره ای که الان توشیم اسمش چیه؟
یه نگاه به امار آدمای شاغل در ناسا بنداز تا برای ایران تاسف بخوری
_____________________________________________________
دوست ندارم در این مورد بحث کنما خودت مجبورم میکنی
راستی لینک شدی باز

۰۲ شهریور ۹۰ ، ۱۱:۵۹

یاسمن

حس؟
الان هیچ حسی ندارم جز اینکه بیشتر از قبل از عربی بدم اومد... ترجیح میدادم همون خط میخی مینوشتیم عربی نمینوشتیم( البته بلا نسبت کلام خدا)
همین دیگه... مگه آدم تو یه زمان کوتاه چند تا حس با هم به سراغش میان...

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۰۴

ویدا

شعر بالای پستت من را یاد گل آقا انداخت (کیومرث صابری فومنی)خدا رحمتش کنه
اما حس خوبی از پستت ندارم
راستش من از عرب جماعت خوشم نمیاد وقبول ندارم"در دوران اسلام ظاهرا ایران بهترین دورانش رو گذروند"
چون قبلش ما اینقدر پیشرفته بودیم که احتمالا میدونی که خسرو پرویز فرستاده حضرت محمد(ص) را اصلا ارزشی براش قائل نمیشه حتما این سخت تاریخی را شنیدی که بهش میگه توی عرب از بیابان برهوت با بوی پهن شتر آمده ای تامن پادشاه ایران را به اسلام دعوت کنی ؟!
کاری به بد بودن عمل خسرو پرویز ندارم میخواهم بگم ایران اینقدر پیشرفته بوده که دعوت یک عرب براش توهین امیز بوده است
به فرموده یکی از دوستان علی ایحال من یکی که از عرب خوشم نمیاد به استثنا’
ائمه اطهار همه جا استثنا’هست درست مثل علم شیمی ...ائمه هم استثنا’اعراب هستند وگرنه یه عرب درست وحسابی معرفی کن گفتم بجز معصومین
پس نا امید کننده است که ما پیشرفتی را که داشتیم اگه داشتیم مرهون عربها بدونیم

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۵۶

يك سبد زندگي

راستش ديروز اين پست رو خوندم انگار يادم رفت كامنت بدم
من متاسفم كه زبان عربي اينطور ريشه در زبان ما داره و از طرفي ايران چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام كشور و ملتي بهتر از عرب مي دونم

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۵۹

در مورد نوشته بالا
هركسي آزاد هست در وبلاگش عقيده و علايق و نظرات خودش را بنويسه يه خواننده هم فقط مي تونه نظر بده حتي از نظر من انتقاد هم زياد خوب نيست همينكه شما نظر خودت را بگي انتقادش مشخص شده و نيازي نيست اين كار را از طريق رنجاندن انجام بدي.
علي جان اينجا راحت باش و هرچي دوست داري بنويس
هركي دوست داشت مياد دوست نداشت نمياد

۰۳ شهریور ۹۰ ، ۰۷:۲۷

اسنوکرباز

اون عکس رو از رو سایت فدراسیون برداشتم...
اینم یکی از جلساتش:

http://www.iranbcs.com/view.php?cid=566

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۰۴

kiavash

بعد از خوندن نظراتت در وبلاگ تداعی در مورد آتش پرستی و رسم الخط عربی و همینطور خوندن این چند پست اخیرت، گفتم شاید بد نباشد که نظرم را بگم.
به نظر من اینکه ما معتقدیم که طرف مقابلمان اشتباه می گوید یا فکر می کند، به این معنی نیست که پس خود ما درست می گوییم. مسئلۀ دیگه اینه که چون طرف مقابلمان به اعتقاد ما حمله می کنه و بخصوص این که شروع به نفی آن می کند و گاه حتی به آن توهین می کند، ما هم سریع در مقابل او جبه می گیریم و به اعتقادات او می پریم، هرچند که شاید در مورد اعتقاد او چیزی جز چند تا داستان نشنیده باشیم.
..............................................
علی اقا نمی خوام برات مثل یه کتاب حرف بزنم چون نه اینجوری ام نه می خوام بهت چیزی یاد بدم چون در جایگاهش نیستم، تنها دوست داشتم نظرم رو راجع به اینکه چرا این چنین سوء تفاهم هایی پیش میاد بیان کرده باشم. مشکل اصلی ما در اینکه نمی توانیم حرف همدیگر را بفهمیم اینه که آگاهی درستی نداریم، حتی در موقعی که فکر می کنیم همه چیز رو می دونیم، من هم یک سال پیش در همین موقع داشتم با دو سه نفر سر دین و سیاست و همین ساندیس خوری جر و بحث می کردم، جر و بحث هایی بی نتیجه که هم من در آنها چرت و پرت می گفتم و هم اونها.
علی اقا من هم میدونم که آدم بسیار عصبانی می شود وقتی می بیند که کسی به اعتقاداتش توهین می کند، اما این دلیل نمی شود که به اعتقاد کس دیگری توهین کند. نه زرتشتی آتش میپرسته نه مسلمان سنگ و چوب رو عبادت می کنه، هرچند که هم زرتشتی می تواند انقدر در دین به انحراف برود که روزی ببیند دارد دیگر اتش را بجای خالقش می پرسد، هم مسلمان می تواند انقدر به انحراف رود که روزی سنگ و چوب را بجای خالقش بپرستد. منظورم از پرستش اینها پرستش خودشان نیست، بلکه پرستش سمبلشان است. حال امروز چون کمتر از 2 صدم درصد زرتشتی در ایران است و بیشاز 99 درصد مسلمان، مردم بیشتر این مشکل رو در مسلمان ها می بینند و این باعث ازار افراد معتقد به اسلام میشه.
در مورد رسم الخط هم هرچند اطلاعات دقیقی ندارم، اما اطلاعاتم مانند شماست، و حرف شما رو قبول دارم، رسم الخط امروز رسم الخط عربیست، من دوستی زرتشتی دارم که یکروزی سعی داشت به من بقبولاند که خط امروز ایران فارسی باستان است و عرب ها خط ما را امروز به نام عربی می نویسند. در صورتی که این حرف بکل غلط است.

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۰۵

ما همانطور که ترک ها ترکی رو به لاتین می نویسند و می خوانند، فارسی و تمام کلمات وارد شده به آن را به عربی می نویسیم و می خوانیم.
خط نوشتاری نه اینکه مهم نباشد، اما گفتار مهمتر است. زبان ما هویت ماست، خط ما هم عضوی از آن است، و چه جالب که زبان ما آریایی و دارای ریشۀ هند و اروپایی است و خط ما ارامی و سامی، البته در گذشته هم خط ما ترکیب با خط سامی بوده.
زبان ایرانیان اکثرا داری ریشۀ آریایی بوده اما درای خط نبوده و در زمان کوروش پارسی رو به خط بابلی ها که خود سامی هستند و همنژاد اعراب هستند، می نوشته اند.
........................................
به هر حال مشکل اینجاست که ما سعی داریم خودمان را خالص نشان دهیم اما نمی توانیم چون نیستیم، اما این هم دلیل نمی شود که آنهایی که خودشان را یقینا منتسب به اشخاص و اعتقاداتی می نمایند، درست بگویند.

امیدوارم من رو به خاطر روده درازی ببخشی

۰۸ شهریور ۹۰ ، ۱۳:۳۸

اما در مورد پستت اگر بخوام نظری بذارم باید بگم که با بعضی حرفات مخالفم.
مثلا اینکه دانشمندان یا بهتره بگم همۀ دانشمندان هدفشان تبلیغ اسالام نبوده، یعنی نیازی به این کارا نداشتند، تبلیغ اسلام بر عهدۀ روحانیونش است و تبلیغ اصلی رفتار مسلمون هاست نه داستان گفتن هاشون از اینکه اسلام اینطوریه یا اونطوریه.
در ضمن تنها نام ابوریحان و پورسینا رو به عنوان دانشمند می شناسم، مابقی فقط شاعر بودن که می تونستن یا حرف روشنفکر و حقیقت جو باشند یا تنها شعر و سخنان زیبا بگند. که تا جایی که می دانم هم حافظ و هم سعدی نه بر علیه اسلام ولی در تعریفش هم چیزی نگفتند و تنها سعی کردن به پشت پرده دین و قوانینش و دیدن وجود خدا، انسان را تشویق کنند. ملاصدرا هم که اصولا دانشمند نبوده، عالم دینی بوده.
بعد اینکه، ورود اسلام به ایران باعث تولد دانشمندان نشد، دانشمندان در قبل از ورود اسلام به ایران و حتی قبل از تشکیل کشور ایران در این سرزمین بوده اند، در مورد اینکه اعراب هم با در نظر گرفتن وضع زندگی بسیار عقب افتاده شان دانشمندی تا قبل از حمله به ایران در خود داشتند اطلاعات دقیقی ندارم اما چنین می پندارم که اگه دانشمند داشتند یه تکانی به وضعشان می داد. چیزی که به نام علوم اسلامی باب شده که هی گفته میشه که اروپاییان از کشورهای اسلامی علم یاد گرفته اند، منحصرا متعلق به ایران و هند است و تا حدودی شرق، در چین. و در ضمن حتی با قبول چنین چیزی نمی توان گفت که اروپاییان از ایرانیان علم یاد گرفته اند، چون خود ما هم خیلی چیزها را از رم و یونان یاد گرفته ایم. علم همواره در گردش بوده بین این دو قطب و منحصر به یاد گیری طرفی از طرف دیگر نیست.
علت اینکه برخی از ایرانیان مثل همین تداعی دربارۀ شکوه قبل از اسلام حرف می زنند بخاطر اینه که بعد از حملل اعراب کشور ما هیچ گاه تی تا الان که من برای شما نظر می نویسم نتوانست به عنوان یک کشور مستقل و مقتدر در امور داخلی و خارجی قرار گیرد. حتی در دوره هایی چون صفویان و افشاریان.

تعریفتون از دانشمند چیه؟ درباره چیزهایی که گفتید حرفی ندارم. تایید نمی کنم ولی اطلاعاتی در ردشون هم ندارم. ممنون از این همه توجه

۱۰ شهریور ۹۰ ، ۰۶:۰۸

آقا علی ممنون از توجهتون به نظراتم که متاسفانه زیاد طولانی شد، در رابطه با حرف هایی که در مورد دانشمندان زدم، شما درست می گی، به کسی چون ملاصدرا هم می شود گفت دانشمند، اما بیشتر جایز هست که بهشون متفکر دینی بگیم.
اون پست هایی که گفتید رو حتما خواهم خوند و نظرم رو خواهم گفت، خمینی بازرگان شاه رو هم به این دلیل انتخواب کردم زیرا سه پست از مصاحبۀ یک خبرنگار با هر کدام از این سه نفر در وبم گذاشتم، اگر به آرشیو مراجعه کنی می تونی مطالب رو بخونی، البته به علت اینکه فیلتر نشم مجبور شدم بعد از یه مدت نظرات رو از این سه پست پاک کنم و بخش نظراتشون رو ببندم.
لینکت کردم، در ضمن اسمم هم کیاوش هست نه کوروش.
موفق باشی

۱۰ شهریور ۹۰ ، ۱۰:۴۳

سيد ميبدي

چرا ايرانيا اين همه علاقه دارند در زمينه اي كه هيچ تخصصي ندارند اظهار فضل كنن؟؟؟؟
حالا ديگه ملا صدرا رو به عنوان يه دانشمند هم قبول نداريد و مي فرماييد يه روحاني معمولي بوده؟؟؟ منظورتون همون شاگرد خاص شيخ بهايي و استاد حاج ملاهادي سبزواري و ملامحسن فيض كاشاني است ديگه؟! يا شايدم كس ديگه اي منظورتونه!!!
از دهها نكته و حرف جاهلانه اي كه در چند پست خواندم فقط همين يه نكته رو گير ميدم چون اعتقادي به درمان شدن اين بيماري عمومي جهل ندارم.

"صدرالدين محمد در علوم متعارف زمان و بويژه در فلسفه اشراق و مكتب مشاء‌ و كلام و عرفان و تفسير قرآن مهارت يافت. او آثار فلسفي متفكراني چون سقراط و فلاسفه هم عصر او، افلاطون، ‌ارسطو و شاگردانش و همچنين دانشمنداني چون ابن سينا و خواجه نصرالدين طوسي را دقيقا بررسي نمود و موارد ضعف آنها را باز شناخت و مسايل مبهم مكاتب را بخوبي دانست. او اگر چه از مكتب اشراق بهره ها برد ولي هرگز تسليم عقايد آنان نشد و گرچه شاگرد مكتب مشا گرديد ليكن هرگز مقيد به اين روش نشد. ملا صدرا پايه گذار حكمت متعاليه مي باشد كه حاوي ژرف ترين پاسخ ها به مسائل فلسفي است. ملاصدرا علاوه بر سالك و رهرو در عرفان بعنوان موفق ترين سالكين در فلسفه مي باشد كه با طي كردن مراحل مختلف گنجينه با ارزشي را براي ساخت قلعه اي از دانش كشف نمود كه با نور جاوداني حقيقت مي درخشد. "
براي درمان سرپايي جهلتان (حداقل در شخصيت شناسي يه نفري كه از روي شكمتان در موردش صحبت مي كنيد) به اين ادرس مراجعه كنيد.
http://www.hupaa.com/Data/P00235.php

به نظرم این ایرادتون درست نیست. علتش رو هم تو وبلاگتون بتون میگم. البته من از انتقاد استقبال میکنم. خوشحال میشم اگه بقیه مطالبم رو نقد کنید.

۱۱ شهریور ۹۰ ، ۰۹:۱۱

علي آقا، بنده مطلب شما رو نقد نكردم!
منظورم از "دهها نكته و حرف جاهلانه اي كه در چند پست خواندم" كامنتها بود كه از شدت دلخوري اشتباها پست نوشته شد، من معذرت مي خوام.
حرف من به نوشته هاي "كياوش" بود كه ...

۱۱ شهریور ۹۰ ، ۱۲:۴۷

آقای سید مبیدی عزیز، ما عادت کردیم که هر چیز منفی ای در اشخاص می بینیم زود بگوییم که "ایرانیا عادت دارند که فلان کنن یا بهمان بگویند" در صورتی که بعضی چیزها ممکنه بین تمام انسان ها آیین ها و ... مشترک باشد، به هر حال بنده دربارل هرچیزی که اطلاعی داشتم چه زیاد چه کم، اما ، از صحتشون اطلاع داشتم صحبت کردم و حتی مطمئن نبودنم هم از مطلبی رو اگر وجود داشت بیان کردم، اگر باقی حرف های من از نظر شما مشکلی نداشت، و فقط به ملانصرالدین گیر داده اید؛ همانطور که در آخرین نظرم گفتم، ایشون رو هم می توان به عنوان دانشمند خطاب کرد، که اتفاقا این رو من یکی از فرهنگ های غلط گفتاری ایرانیان می دونم، چون به نظر من دانشمند به کسی گفته میشه که علم رو در حدی عالی و با منابعی درست یاد گرفته بشه و بتونه در موردشون بحث کنه و مهمتر از همه، گسترشش بده، بعد از آن میرسیم به این که علم چیه، به نظر من فلسفه و دین جزو علم و دانش به حساب نمیان. همانطور که ما به کسی که فلسفه می داند، فیلسوف می گوییم نه دانشمند، مگر اینکه هم در قلسفه دستی بر اتش داشته باشد و هم علم بداند. به هر حال اگر در معنای لغوی به تمام کسانی که علم یا فلسفه یا دین رو در بهترین حالت عالمند، دانشمند بتوان گفت، اما به نظر من دانشمند منحصر به کسیست که علم می داند.
فکر نمی کنم که من در نظراتم گفته باشم که ملانصر... عالم نبوده، یا دانسته هاش و کارهاش رو نفی کرده باشم، که بخوام حرفی غیر منطقی زده باشم که شما بخواید من رو جاهل بنامید.
خیلی خوشحال میشم که در مورد اون ده ها نکته و حرف جاهلانه بیشتر توضیح بدید.

۱۶ شهریور ۹۰ ، ۱۱:۲۲

آخه من چطوري يه مطلبي رو به تو ثابت كنم در حالي كه هنوز فرق ملا صدرا رو با ملانصرالدين!!! نميدوني!
خدايا حالا ديگه مارو نجات بده.

وبلاگ علی سواری

یادداشت، گزارش، تحلیل و روزمره‌نویسی

به رسم یادگار

سرباز

ابو علی سینا

نظرات (۱۹)

روزنامه نگار / خبرنگار / بنیان‌گذار ایران فونت

اجتماعی

اخبار

فرهنگی

متفرقه

سیاسی

مذهبی

کوچه پس کوچه ها

مناسبتی

خاطرات

عکس

طنز نوشت

دیدگاه

یادداشت

یادداشت میهمان