اصلا اين درست نيست. رفتارت رو ميگم. يه مدت شده بودي شيطان رجيم و هر كاري ميكردي و هر حرفي ميزدي، هر چيزي ميخوردي و هر جا دوست داشتي ميرفتي. به قول بعضي ها هرزه شده بودي. وقتي هم بت ايراد ميگرفتيم ميگفتي من آزادم و به كسي مربوط نيست.بعد چند سال الان رفتي تو فاز عرفان و معنويت. همه چيز رو ول ميكني بست نشستي سر سجاده و قرآن و ذكر و دعا. هر شب هم برنامه احيا داري. كار هم كه نميكني! و اين رو هم گذاشتي به پاي ايمان و تقوا.

به نظر من اگه قراره شخصي پايبند به اخلاق و شرافت انساني نباشه خدا نياز نبوده انسان خلق كنه ميرفت يك حيوان خلق ميكرد.
و اگه قراره شخصي بشينه فقط عبادت خدا و سجاده و معنويت... باز هم به نظرم بهتر بود خدا يك فرشته خلق ميكرد و همين كار ها را اون براش انجام ميداد. نياز به آفريدن انسان نبود ديگه.
اينجاست كه حرف آلبركامو رو ميشه بهتر درك كرد كه انسان تنها موجودي است كه نمي خواهد انسان باشد.

+ مگه نه؟