سیمین خانم گول اصغر را نخور تو در دستانش فقط بهانه ای هستی برای شمردن خرسها. تو نباید آینده ترمه را فدای یک دندگی خود و بی مهری نادر کنی. تو که خود را دلسوز ترمه میدانی به حرفهایم گوش کن. مگر در خارج چه خبر است که تو بخاطرش زندگی ات را از بین بردی؟ به دنبال چه میگردی؟ خوشبختی دخترت؟ سیمین! خوشبختی یک نقطه نیست که آن را در هاوایی یا نروژ و یا سواحل ترکیه پیدا کنی. خوشبختی یک مسیر است که همه ما باید آن را طی کنیم. به بهترین جای دنیا هم بروی وضع به همین منوال است. سختی فلسفه خلقت است. فقط جنسش فرق خواهد کرد. آرامش ترمه در رفاه و ثروت نیست. آرامش در ایمان و امیدی است که آن را در دل ترمه از بین بردی.
   اصغر به خوبی این احساس را به ما القا کرد که ترمه در این دوراهی ناگزیر با تو خواهد رفت، و رفت! ولی کاش می ماند تا نشانش میدادم که عباس بابایی ها چگونه در شرایط سخت عاشقانه ای سرود و شوق پروازش را در همین سختیها به معرض نمایش گذاشت. اما حیف! اصغر برای گرفتن خرس های متعدد به این بی تعهدی نیاز داشت. اصغر تبریک مرا پذیرا باش، موفق شدی جایزه ای از جنس جایزه صلح نوبل عبادی را نصیب خود کنی.