مدتی قصد داشتم درباره وضعیت بعضی سایت ها و ایمیلها کمی حرفی بزنم. ولی نمیدانم چرا دیگر دلم به نوشتن این سیاق متنها نمیرود. تا اینکه دو روز پیش ایمیلی برایم ارسال شد به این عنوان "تحریف تاریخ در کتاب تاریخ دوم راهنمایی[1]" متنی که فریاد میزد، دروغ است و سندیت نداره. دیشب ایمیل دیگری برایم ارسال شد که "مطلبی که در ایمیل شما با عنوان تحریف تاریخ مقطع دوم راهنمایی از آن یاد شده، در واقع نوشته طنزی است که  نخستین بار در وبلاگ گامرون..." و این شد که اعصابم شدیدا خورد شد و  چیزی به ارسال کننده گفتم که نباید میگفتم. ناراحتی من فقط بخاطر این ایمیل نبود. موضوع فقط این نیست که بعضی ها دنبال یک نقطه سیاه در دشمنشان هستند و تا اینکه ببینند جایی مطلبی بر علیه نظام نوشته شده بدون نقد و بررسی هوارش میکنه و از کاه کوه میسازند و... چرا که این ایراد گاهی در این طرف هم دیده میشود. بیایید کمی عمیق تر به این موضوع نگاه کنیم.
   میگویم چطور است این صد ایمیل آخری ایمیلم را چک کنید! ایمیل های خبری که عموما یا دروغ، یا تحریفی، یا همراه با تحلیلی های مغرضانه و بی اساس هستند همه بدون استثنا گزینشی و یکجانبه اند و صرفا یک تصویر کریه و چرکین از ایران اسلامی نمایش میدهند. حتی بعضی از این اخبار هرگز واقعی نیستند بلکه آرزوهای خود را به عنوان خبر درج میکنند. و عجیب است که گاهی اتفاقات مثبت را هم سیاه نشان میدهند.
   جالب اینجاست که همه سخنان زیبا، تصاویر زیبا، ابتکارات و ابداعات و هر چیز مثبتی که در این دست سایتها و ایمیل ها نمایش میدهند مربوط به غرب است. و بگونه ای ضایع این مسئله به من و شما القا میکنند که در غرب همه چیز خوب است و در اینجا همه چیز سیاه است. این دیگر آگاهی بخشی نیست بلکه صرفا توهین به شعور ماست.
   نتیجه این یکجانبه نگری های چه خواهد بود؟ دکتر شریعتی در کتاب خودآگاهی استحماری میگوید: "آن چنان مذهبمان را تحقیر کردند, زبانمان, ادبیاتمان, فکرمان, گذشته مان, تاریخمان, و اصلا نژادمان را, و همه چیزمان را چنان تحقیر کردند, و ما را به قدری آدمهای دست دوم حساب کردند که ما نشستیم خودمان, خودمان را مسخره کردیم! و در عوض خودشان را آنقدر برتر و بالاتر و عزیزتر نشان دادند, به ما باوراندند که ما تمام تلاش و دعوت و آرزو و مبارزه مان برای نوکری فرنگ شد تا اینکه ادای آنها را در بیاوریم, شبیه به آنها حرکت کنیم, حرف بزنیم, راه برویم."
   در جایی دیگر میگوید: "نژاد برتر, ملت برتر و حتی آدم برتر برای اینکه قوم و ملت یا آدمی را به زیر مهمیز قدرت و تسلط خودش بکشاند تحقیرش می کند. به قدری مذهبش را, ایمانش را, ادبش را, فکرش را, شخصیت هایش را, گذشته اش را و همه چیزش را تحقیر می کند که او برای اینکه از مسیر تهمت ها و تحقیرهای او, از جاییکه همیشه به وسیله او تحقیر می شود, فرار کند؛ به دامن خود او پناه می برد و خودش را به شکل او در می آورد که دیگر در مسیر تهمت های او نباشد!"
   دقت کرده اید که در این زمان همه خلقیات، لباسها، خوراکیها، خانه ها، افکار، و حتی طرز حرف زدن ما دارد شبیه غربی ها میگردد؟ قبول دارید که ما داریم تبدیل میشویم به کسانی غیر از خودمان!؟ راستی شما بعد از خواندن ایمیلهایی مانند ایمیل "تحریف تاریخ در کتاب تاریخ دوم راهنمایی" احساس حقارت نکردید؟ عصبانی نشدید؟ میدانید این عصبانیت خفته مغز انسان را از کار می اندازد؟


به آرامی...

به آرامی مغز ما را خورد میکنند...