تصویر تو با مهر و محبت که قرین است
چشمان قشنگت چو ستاره پرنورترین است
تقدیر من و لوح اثرهای تو اینگونه رقم خورد
تاب دل من با رخ مهتاب تو نزدیکترین است
خیری که ز من هیچ ندیدی، به جز های و هیاهو
انگار که قلب منو غصه تو چفت و عجین است
ای کاش که تا ریشه و بنیاد بسوزیم
ای مرگ براین حجم سخنها که سوزندترین است
حجم تپش قلب تو از حد میانگین فزون گشت
ولله که سهم تو از این عالم مکار نه این است
نگذار در اندوه نبود تو بسوزم
شخصیت پر عشق تو بالاتر از این است
این خشکی افکار سرم کور، چرا شعرمن این شد؟
اشعار من این است، چون درد من این است

+ تقدیم به دامن پر مهر مادری که هیچ چیز تقدیمش نشد