عموم نوشته‌هایش تلنگر و تذکر است. با محوریت زندگی. با عنوان «...روزهای من»؛ دقیقا به همین شکل! یعنی سه نقطه روزهای من. این سه نقطه روایتگر عقبه‌ی آن است. عقبه‌ای که ریشه در دل واقعیت‌های زندگی‌اش دارد و نه تصورات و تخیلات! شاید به همین خاطر است که از ورق زدن خاطرات یک بنده ی خدا نمی توان سیر شد.
لازم نیست حتما پروفایلش فعال باشد تا بفهمی در مشهد زندگی می‌کند. ولی همین چند وقت پیش فهمیدم جنسیت یک بنده‌ی خدا مونث است! راستش را بخواهید در میان وبلاگ‌نویسان بانو آنقدر غلظت احساسات و عواطف پر رنگ شده تا اینکه با نوشته‌هایی که بوی پختگی و تعمق می‌دهند مواجه شوی گمان نمی‌بری مونث باشد.
نخستین بار بوسیله کوچه پس کوچه‌های کاغذی با وبلاگش آشنا شدم. تقریبا به طور مرتب بروز میشود. با ادبیاتی ساده و خواندنی. در انتهای اکثر نوشته‌هایش پی نوشت مینویسد که نوشته هایش را هم بسیار خواندنی تر میکند. و در انتها با امضای سید ما،مولای ما،دعا کن برای ما...
از این جهت این وبلاگ را برای معرفی بسیار پسندیدم زیرا که نوشته‌هایش سبک زندگی امروزی را به چالش می‌کشاند. چیزی که در وبلاگ سایرین کمتر دیدم. برای علاقه من به این وبلاگ دلایل زیاد دیگری هم دارم ولی ترجیح میدهم خودتان به مرور آنها را بفهمید...