بسیاری از ماها نقش بازی میکنیم، چون فرم نداریم، شعاری زندگی میکنیم، چون حرفی واسه زدن نداریم. چون مسئله نداریم. حرف درون ما حل نشده و همش شعار میدیم. زندگیمون معنا نمیگیره و فقط حس تولید میکنیم، چه حس معنوی و چه حس ابتذال! طبیعتا نقش خودمون را هم نمیتونیم خوب تعریف کنیم و نمیدونیم میخوایم به کجا برسیم. زندگی خیلی از ماها شوخیه! به مقوا بیشتر شبیهیم تا شخصیت. و حتی تیپ هم نیستیم! زندگی خیلی از ماها نه تنها سطحیه بلکه ساختارم نداریم، قصه و پیرنگ نداریم. به همین خاطر بعد از مرگمون کل عدم میشیم.

+ بی تعارف زندگی خیلی از ماها ماقبل زندگیه، فقط ادای آدمای زنده را درمیاریم.