لذا به نظر راقم این سطور هدف از نوشتن نامهها کمک به حل موضوع نیست و بلکه هدف تحمیل عقیده است. جناب آقای مطهری به هر دلیلی و با هر هدفی که خود جای بحث دارد با توجه به جایگاه و موقعیت خود از هر ابزار رسانهای که دارند استفاده میکنند تا با ایجاد یک فشار رسانهای نظام را مجبور به رفع حصر سران فتنه کند.
این حقیر به هیچ وجه خود را در جایگاهی نمیبیند که طرفدار و یا مخالف حصر سران فتنه بداند چرا که نه تخصصش را دارد و نه اطلاعات کافی درباره این محصورین و شرایط و دلایل حصر. ولی وقتی به عنوان یک دانشجو بخواهم این سخنان و نامه نگاریها را تحلیل کنم میبینم که برای آقای مطهری اصلا مهم نیست که چه کسانی و به چه دلایلی رای به حصر سران فتنه دادهاند.
حتی رییس جمهور فعلی هم که به گونهای طرفدار رفع حصر هستند صلاح نظام و مملکت را حفظ آرامش دانسته و از هر نوع زمینه سازی برای التهاب و تنش خودداری میکنند.
ولی با این وجود میبینیم علی مطهری با ادعای دلسوزی برای نظام و انقلاب مدام بر این طبل میکوبند و فشار میآورند تا آزادی کامل برای سران فتنه فراهم گردد؛ ولو به قیمت تضعیف نظام.
در پایان با ذکر چند مقدمه سوالی را از ایشان درباره فتنه ۸۸ دارم، ایشان میگویند اعتراض به نتیجه انتخابات حق مردم است ولو غیر قانونی و بدون مجوز، دُرُست! برخی از مسئولین نظام از جمله رییس جمهور سابق مرتکب تخلفاتی شدهاند؛ قبول! و برخی اعضای شورای نگهبان بیطرف نبودهاند؛ آن هم دُرُست! و... .
سوال این است که مردم برای چه اعتراض کردند؟ بر علیه این تخلفات و اشتباهات؟ مثلا مردم تظاهرات کردند که چرا آقای احمدینژاد در مناظره آن حرفها را زد؟ و یا به این خاطر که احساس کرده بودند رای آنها دزدیده شده؟ سوال این است که چه کسانی زمینه این فکر را در بین آنها به وجود آورده؟ چه شد که بخشی از مردم به خیابانها آمدند و احساس کردند یک تقلب ۱۱ میلیونی رخ داده است؟ آقای مطهری مطمئن هستند که تظاهرات پس از انتخابات کاملا خودجوش بوده است؟